۱۳۹۱ فروردین ۳۰, چهارشنبه

فراخوان طراحی لوگو " فستیوال هنر معاصر ایران در لندن"


"اولین فستیوال هنر معاصر ایران در لندن" وارد مراحل اجرایی خود شده است. هم اکنون کلیه برنامه ریزی های اولیه به اتمام رسیده و زمان بندی مراحل اجرایی مشخص گردیده است. 
مطابق زمان بندی، فراخوان و مراحل انتخاب آثار از ابتدای مردادماه 1391 و همزمان با افتتاح وبسایت "فستیوال هنر معاصر ایران در لندن" آغاز خواهد شد.
جزئیات و شرایط شرکت در فستیوال در وبسایت به اطلاع همگان خواهد رسید و صفحه فیسبوک فستیوال نیز به عنوان پل ارتباطی و محل برخی از مهمترین فعالیت ها همچنان فعال خواهد بود.
زمان باقی مانده از امروز تا ابتدای خردادماه، اختصاص به انتخاب لوگو فستیوال دارد.
طراحی لوگو "اولین فستیوال هنر معاصر ایران در لندن" را به عهده گرافیست ها گذارده‌ایم. برای اطلاعات بیشتر لطفا متن "فراخوان طراحی لوگو" را در صفحه فیسبوک اولین فستیوال هنر معاصر ایران در لندن  مطالعه کنید.



۱۳۹۱ فروردین ۱۵, سه‌شنبه

گزارش روزنامه شرق از "خانه تکانی" در گالری "ایست"


اولین مشارکت مردمی در یک پروژه مفهومی

"خانه تکانی" در گالری "ایست"

علیرضا امیر حاجبی

حال مي‌توان اميدوارانه به روند رو به رشد هنرهاي بصري و تجسمي نگريست. گذاره فوق كمي ناگهاني به نظر مي‌آيد اما نسبتا منطقي، واقعي و بر مبناي داده‌هاي روزانه‌اي است كه منتقدان هنري آنها را رصد مي‌كنند. ارتباط با مخاطب، فهم و درك عامه مردم از هنر، اين آرزوهاي هميشگي جامعه بزرگ هنر ايران و جهان از صدها سال پيش تا به امروز بوده است. چگونه مي‌توان مردم را به رفتن و بازديد از يك نمايشگاه تشويق و ترغيب كرد؟ چگونه مي‌توان شكاف و گسست تاريخي و عميق هنرهاي تجسمي با مردم را كمتر كرد تا به اين وسيله باعث ارتقای سطح آگاهي و فرهنگ عمومي شد؟
بسياري از فيلسوفان و انديشمندان نظريه‌هاي ريز و درشتي در اين مورد صادر كردند و گاه كل اين نياز را به زير سوال بردند. يعني گويا آنها لزومي نمي‌ديدند يا نمي‌بينند تا هنر زباني همگاني پيدا كند. بسياري از اين نظريه‌ها تا سرحد نظريه‌ باقي ماندند و هيچ راهكار عملي و قطعي براي احداث پل ميان مردم و هنر ارايه نشد، البته وظيفه انديشمندان ارايه راه‌حل‌هاي عملي نبوده و نيست. اما با درخشش و ظهور ناگهاني هنرهاي معاصر پس از جنگ جهاني دوم در آمريكا و به ميدان آمدن نهضت‌هايي چون پاپ‌آرت و پس از آن هنرهاي مفهومي و جنبش‌هايي مثل فلاكسوس، به تدريج بشارت‌هايي در زمينه حل بن‌بست ارتباطي هنر و مردم شنيده و احساس شد. هنرهاي مفهومي در دهه‌هاي 60 و 70 توانست حداقل مباني و گرامر ويژه‌اي جهت ارتباط با مردم تدوين كند و آن پيش كشيدن موضوع فرهنگ عمومي و زندگي روزمره بود. مقولاتي سال‌ها پيش از آن در مباني نظري و كلينيكال فرويد، روانكاو بزرگ اتريشي شنيده شده بود. هنرمندان مفهومي اين سر نخ را محكم چسبيدند و با شجاعت و پرخاش بي‌نظيري به راه خود ادامه دادند. در نگاهي كلي موقعيت هنرهاي مفهومي به نسبت ساير هنرها قابل قبول‌تر است.
تلاش هنرمندان مفهومي در ايران نيز در چند سال گذشته افزايش بيشتري يافته است، گويا بخش خصوصي و به‌ويژه مديران گالري‌هاي تهران عدم‌توانايي هنر مفهومي در زمينه مالي- اقتصادي را پذيرفته‌اند. تا همين سه يا چهار سال گذشته كمتر مي‌شنيديم كه يك گالري پذيراي پروژه‌اي مفهومي از هنرمندي جوان و جوياي نام باشد. اما امروز شاهد برپايي تعداد قابل توجهي از نمايشگاه‌هاي مفهومي در گالري‌هاي معتبر تهران هستيم. اين از پيشرفت‌هاي شگفت‌آور حوزه مفهومي است. موقعيت فعلي از آن جهت جالب توجه است كه بازار هنر تجسمي رونق سال‌هاي پيش را نداشته و بروبياي پرسروصداي كريستي و بونامز ناگهان فروكش كرده است و از طرف ديگر گراني و تورم در جامعه نفس عموم مردم را تا حدودي بند آورده است. در همين زمان تعداد نمايشگاه‌هاي بدون درآمد يا كم‌درآمد مفهومي در قالب‌هاي چيدمان، ويدئو و پرفورمنس افزايش يافته است.



اخيرا گالري‌ ايست تهران ميزبان پروژه‌اي مفهومي و جالب توجه بود به نام «خانه‌تكاني». رويدادي كه هر ساله در خانه هر ايراني اتفاق مي‌افتد و همه اهالي خانه را مشغول مي‌كند. خانه‌تكاني در فرهنگ عمومي ايرانيان يعني استقبال از بهار. نشانه براي پروژه كوتاه‌مدت تحول يك‌ساله. امير راد، طراح و برگزاركننده اين پروژه هدف اصلي خود را در زمينه نمايشگاه «خانه‌تكاني» اين‌گونه بيان مي‌كند: «جلب توجه مردم به آثار تجسمي تا بر اين اساس به اهميت هنر واقف‌تر شوند.» البته او در كنار اين هدف توجه و تمركز بر فرهنگ عمومي جامعه را نيز در نظر دارد. پروسه «خانه‌تكاني» از يك فراخوان آغاز شد؛ فراخوني جهت دعوت به دوباره نگاه كردن به اطراف، دقت كردن به آثار تجسمي كه در خانه هر كدام از شهروندان يا به ديوار آويزان است يا در گوشه ايستاده. منظور از اين فراخوان تميزكاري و گردگيري نبود بلكه بالاتر از آن مرتبط كردن هر شهروند با اثر هنري، با هنرمندان و در نهايت با يك گالري هدف قرار گرفت. به قول امير راد: «قدمي كوچك براي آشنايي و قرار دادن يك اثر هنري در سبد فرهنگي خانواده‌هاي ايراني.»
در اين پروژه چند گزينه پيش روي ماست، آنگاه كه مي‌خواهيم در آن شركت كنيم: اول مايل هستيم كه فلان تابلو يا مجسمه را ديگر نبينيم. مي‌خواهيم به نحوي از شر آن خلاص شويم. دومين گزينه كه در فراخوان ذكر شده بود «تعويض» يك اثر با اثر ديگر است و سومين گزينه فروش آن است. راد در اين زمينه مي‌گويد: «چيزي حدود 140 اثر در گالري جمع شد. خيلي‌ها گزينه اول را انتخاب كرده بودند يعني دور انداختن اثر. ما خواستيم كه آثار دورانداختني در گالري رها شود و نه در كنار يك سطل زباله» و جالب توجه اينكه همين آثار دورريختني توسط ساير مخاطبان گالري انتخاب و به خانه‌هايشان منتقل شد.
اين پروژه مفهومي و مردمي كه قابليت گسترش و تكرار در سال‌‌‌هاي آينده را نيز دارد و زباني جديد، شيرين و جالب توجه را جهت ارتباط عموم شهروندان با موضوعات هنري ابداع كرده است. اما جاي شگفتي است كه هيچ‌كدام از هنرمندان صاحب‌نام و برجسته ايراني در آن شركت نكردند! به گفته راد كه خود مدرس هنرهاي معاصر است و در لندن اقامت دارد استقبال از پروژه كاملا مطلوب بوده و بسياري از آثار در همان روز اول از كف نمايشگاه جارو شده است. ايده او در مجموع توانست ذهن و توجه تعدادي از مخاطبان رسانه‌هاي مجازي و شبكه‌هاي اجتماعي را به پروژه جلب كند اما فراخوان آنچنان گسترده نبود تا طيف وسيع‌تري را پوشش دهد. در چنين موقعيتي است كه نقش رسانه به عنوان عنصر چهارم يك پروژه مفهومي در كنار عناصر ديگر چون گالري، طراح و اجراكننده پروژه و مخاطبان مشخص مي‌شود.