‏نمایش پست‌ها با برچسب News. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب News. نمایش همه پست‌ها

۱۳۹۴ اردیبهشت ۱۰, پنجشنبه

"میدان بهارستان، باغ نگارستان؛ ایست، آرزو!"، مجله چهلچراغ

منبع: مجله چهلچراغ شماره ۶۰۹، شنبه ۲۲ فروردین‌ماه ۱۳۹۴



میدان بهارستان، باغ نگارستان؛
ایست، آرزو!


از میدان بهارستان و شلوغی اش که چند قدمی دور شوی و راه بیفتی سمت وزارت ارشاد و کوچههای اطرافش، میرسی به باغ نگارستان. باغی که تاریخچهاش میرسد به زمان فتحعلیشاه قاجار. عمارتی که تفرج‌گاه شاه قاجار بود و در زمان ساخته شدنش خارج از محدوده شهر تهران قرار داشت. اما حالا افتاده در گوشه دل پایتخت و از یاد خیلی ها رفته. مردم هم گناهی ندارند، کمتر کسی از مسئولان برای‌شان از جاذبههای تاریخی تهران گفته، شاید باور نکنند عمارتی این‌چنینی آن هم در وسط محله بهارستان جا خوش کرده و کسی هم به فکرش نیست.
عید ۹۴ اما داستان دیگری دارد. تورهای تهران‌گردی امسال جان تازهای گرفتند و خیلی از پایتختنشینان را بردند به اماکن تاریخی و تفریحی شهر تهران. باغ نگارستان یکی از ساختمانهایی بود که در مسیر بسیاری از تورهای تفریحی قرار داشت. امسال اتفاق ویژ های هم در این باغ افتاده بود. گروههای هنری در گوشه و کنار نگارستان فعالیت میکردند و میزبان گردشگران بودند. از پلههای آجری باغ که میآمدی پایین اولین چیزی که نظرت را جلب میکرد درختی بود که کاغذهای کوچک رنگی با نخهای کاموایی از آن آویزان بودند و در باد این طرف و آن‌ طرف میرفتند و مردم دورش حلقه زده بودند و روی کاغذهایش چیز مینوشتند.
کنجکاو شدم، به درخت سرک کشیدم و کاغذهای رویش را خواندم. سلامتی برای همه مردم ایران، قبولی در کنکور، ماندنی شدن کیروش در تیم ملی و ... مشغول خواندن بودم که از صحبتهای مردمی که دور درخت جمع شدهبودند و با هیجان عکس میگرفتند و روی کاغذ ها چیز مینوشتند، فهمیدم آمدهام سراغ درخت آرزوها! تنها نبود، درخت دیگری هم در چند قدمیاش قرار داشت، آن هم به همین شکل. با کمی پرسوجو فهمیدم درخت آرزوها و اتفاقی که در حواشیاش افتاده کار بچههای گروه بتا است. گروهی که در گالری ایست متولد شده و حاصل کلاسها و وورک شاپهای این گالری است.
دو، سه روز بعد آمدم به خیابان خدامی ونک و روبه روی آقای امیر راد، سرپرست گروه بتا و یکی از مسئولین گالری ایست. از اتفاقاتی پرسیدم که در عید ۹۴ در باغ نگارستان افتاد، آقای راد با اشاره به فعالیت «گروه نوآر» در این باغ گفت:
در عید ۹۴ در باغ نگارستان مجموعهای از فعالیتهای هنری کنار هم قرار گرفتند که این  آثار با تلاش  گروه نوآر که سرپرستیاش را آقای هادی کمالیمقدم و خانم مینا بزرگمهر در اختیار دارند، جمعآوری شدند. قسمتی هم از این اتفاق هنری توسط گروه بتا و گالری ایست انجام میشد. گروهی که حاصل وورک شاپها و فستیوال سی پرفورمنس، سی هنرمند، سی روز است.
از ایده درخت آرزوها پرسیدم و چگونگی ساخته شدنش، آقای راد با اشاره به اینکه درخت آرزوها قدمتی سی و چهار ساله دارد، گفت:
از ما خواستند در دوازده روز اول فروردین در باغ نگارستان اثری ارائه کنیم. ایدهی ما یک اینستالیشن و یک پرفورمنسآرت بود که بخش اینستالیشن آن درخت آرزو شد. درختی که حالا در جهان سی و چهار سال قدمت دارد. برای اولین بار «یوکو اونو»  که خیلیها او را به عنوان همسر و همراه جان لنون (از اعضای تشکیلدهنده گروه بیتلز) میشناسند ایده درخت آرزو را اجرا کرد. ماجرا از این قرار است که اونو که اصلیتی ژاپنی دارد در دوران کودکی  که به معابد ژاپنی سر میزده است با اتفاقی مثل این رو به رو شده. مردم در معابد در کاغذ های کوچک سفید آرزوهایشان را مینوشتند و به درخت آویزان میکردند. کاغذهایی که مثل شکوفه از درخت آویزان میشدند و نمادی بودند از رویش و امید. او ایده درخت آرزو را به تمام دنیا معرفی کرد و در واشنگتن و نیویورک و توکیو و چند شهر بزرگ جهان اجرایش کرد و برخی هنرمندان دیگر هم به نیابت از او و یا بر اساس اثر او این ایده را اجرا کردهاند. بعد هم هرساله بدون خواندن این آرزوها برگه‌ی آرزوها را جمع  و در زیر برجی با نام imagine peace tower نگهداری میکنند. تا زمانی که حجم کاغذها به درخت آسیبی نزند و جایی برای آرزوهای جدید باشد این برگهها روی درخت میماند و بعد از پر شدن درخت نوبت آرزوهای تازه است. من برای اولین بار درخت را در واشنگتن دیدم و با توجه به عدم امکان حضور هنرمند از همان موقع میخواستم این اثر را در ایران اجرا کنم.  عید امسال فرصتی بود تا این اتفاق بیافتد.
از برخورد مردم میپرسم، آقای راد با شگفتی از استقبال مردم حرف میزند و میگوید:
‌‌ 
استقبال مردم بی‌نظیر بود. در مجموعه تمام اتفاقاتی که در باغ نگارستان می‌افتاد تمی محیط زیستی داشت. درخت آرزوها هم با همین مبنا شکل گرفته بود. هر روز در بخش پرفورمنسآرت دو یا سه نفر از اعضای گروه بتا صورت های‌شان را سیاه میکردند و بین مردم راه میافتادند و البته گاهی نیز برگهها را میان مخاطبان پخش میکردند. این سیاهی صورت وام گرفته از حاجیفیروز و داستانهای اسطورهای مربوط به او است. همانطور که میدانید در ریشه‌یِ پدیده‌یِ حاجیفیروز اینطور هم گفتهاند که از جهانی زیرین آمده برای نوید دادن فصل بهار و پیروزی نور بر تاریکی. وقتی مردم از ما در مورد سیاهی صورت‌مان میپرسیدند میگفتیم این سیاهی به خاطر آلودگی هوا است! کار اینطور شروع شد. در روز اول ما تصمیم گرفتیم خودمان چند کاغذ ابتدایی را به درخت آویزان کنیم تا مردم با راه و روشش آشنا شوند، کاغذ اول و دوم را داشتیم نصب میکردیم که مردم به سمت ما آمدند و در چند دقیقه دورمان شلوغ شد. بسیار اتفاق جذابی بود، هدف پرفورمنسآرت ما ایجاد تغییر در مکان و ساخت یک فضا در جهت  بیان اثر هنری در باغ نگارستان بود که این از مولفههای یک پرفورمنسآرت موفق است و به نظرم به هدفمان رسیدیم.
تارا فراهانی از اعضای گروه بتا هم با ما در گالری ایست است، از او در مورد استقبال مردم و اتفاقات جالب اطراف درخت آرزوها میپرسم، میگوید:
استقبال عجیب و غریب بود، اصلا فکرش را هم نمیکردیم که آنقدر کار ما دیده شود. شاید جالبترین حواشی کار این بود که مردم از ما میپرسیدند آیا قرار است برای آرزوهای‌شان کاری انجام دهیم یا نه؟ انتظار داشتند آرزوهای‌شان را ما برآورده کنیم که خب ما هم برای‌شان اصل ماجرا را توضیح میدادیم. نکته دیگر هم رنج سنی افراد و عقاید مختلف‌شان بود. همه نوع تیپ و ظاهر و سلیقه روی درخت آرزوها، آرزو نوشتند. اگر سری به کاغذهای آویزان شده بر درخت بزنید همه جور آرزو هست. از آرزوهای مذهبی تا محیط زیستی و خانوادگی و ...
از آقای راد در مورد سرنوشت درختهای آرزو و کاغذهای رویش میپرسم، با ناراحتی از اینکه بدون اجازه او یکی از درخت ها را جمع کردهاند، میگوید:
از روز اول قرار بود این درخت‌ها یک ماه در باغ نگارستان بماند و همزمان با شکوفه زدن شاخههایش، آرزوها هم رویش باقی بمانند که نمادی باشد از برآورده شدن آنگونه که نمونههای دیگر اثر در سراسر جهان چنین ویژگیای دارند. اما امروز در کمال تعجب به من خبر دادند یکی از درختها را جمع کردهاند. جمع کردن یک اثر هنری اتفاق ناگواری است. اثر هنری فارغ از مدیوم و مواد سازندهاش ارزشمند است. پشتش فکر و خلاقیت هنرمند قرارگرفته و هیچکس نباید حتی تغییری کوچک درش ایجاد کند. اما میبینید خیلی راحت و بدون اجازه ما یکی از درختها را جمع کردند و جواب درستی هم درباره دلایل این امر به ما ندادند. یکی از خانمهای کارمند باغ شخصا به این نتیجه رسیده بود! به همین راحتی. در واقع برچیدن این اثر نه برچیدن اثر گروه بتا که برچیدن اثر هزاران نفری بود که یک اثر اینتراکتیو را به همراه گروه بتا خلق کردهاند. در کمتر جایی از دنیا چنین اتفاق توهین آمیزی میافتد. نکته جالب آن است که در مدت حضور ما در باغ نگارستان حتی یک مورد ندیدیم که مردم آرزوها را جا به جا کنند، یا اینکه بخواهند آرزویی را خط بزنند و چیزهای دیگر. این نشان میدهد که بسیاری از مردم ارزش کار هنری را میدانند و ارتباط درستی با اثر برقرار کردهاند اما مسئول مربوطه خیر!
متاسفانه این اتفاقات ناگوار دائما در کشور ما تکرار میشوند چون آموزش درست و پویا در زمینه فرهنگ و فرهنگ مواجهه با اثر هنری نداریم و یا کم داریم. در هر حال درخت آرزو  تجربه خوبی برای ما بود. در آینده بر اساس این اثر و با برگهها دست به خلق آثاری دیگر خواهیم زد همچنین ما تلاش میکنیم در یک نقطه از شهر درخت ثابتی برپا کنیم تا مردم بتوانند و به یاد داشته باشند که باید آرزو کنند. آرزو نشان دهنده زنده بودن شما است. یوکو اونو هم یکی از دلایلش در خلق این درخت  را keep wishing اعلام کردهاست. یعنی همواره آرزو کردن. ملتی که آرزو نداشته باشد، زنده نیست.




۱۳۹۳ مرداد ۳۱, جمعه

"یک ایده، یک اجرا" در قاب تماشا، امیر راد


 پنجشنبه ۳۰ مرداد۱۳۹۳ در صفحه‌ی ۱۱ روزنامه شرق خبری به چاپ رسیده است با عنوان "گلایه یک هنرمند از «سیما»". موضوع خبر، گلایه من از برنامه‌ای است به نام "یک ایده، یک اجرا" که اخیرا چند قسمت آن از شبکه‌ی تماشا پخش شده است. از زمان پخش اول این برنامه تا به امروز بیش از یک ماه می گذرد که در این مدت ترجیح دادم سکوت کنم و موضوع را رسانه‌ای نکنم. دلیل سکوت من کیفیت نازل این برنامه است که تصور کردم با مطرح کردن نام آن شاید باعث بیشتر دیده شدن آن شوم اما به چند دلیل زمان شکستن این سکوت فرا رسید.
در طی چند روز گذشته جهت هماهنگی‌های "فستیوال سی پرفورمنس، سی هنرمند، سی روز" با دوستان پرفورمنس آرتیست ارتباط گسترده‌تری داشته‌ام؛ برخی از این دوستان با ذکر نام این برنامه از تماس‌های کارگردان و عوامل برنامه سخن به میان آوردند و مطالبی را از قول آن‌ها نقل کردند که نشان از منسوب کردن برنامه و ایده‌ی آن به عوامل فعلی برنامه دارد گاهی نیز برای جلب رضایت این دوستان جهت نوشتن طرح از نقش من هم ذکری آمده است. هنگامی که ماوقع را توضیح دادم بسیاری از این دوستان گلایه کردند که اگر موضوع را رسانه‌ای کرده بودی حتی وارد گفتگو هم نمی‌شدند چون بسیاری از این دوستان حتی یک بار هم این برنامه را ندیده‌اند و بر اساس گفته‌ها، عوامل را راهنمایی کرده اند گو اینکه نشانی از این پیشنهادات و راهنمایی‌ها که بیشتر جهت ارتقا دانش سازنده‌گان بوده است در اثر نهایی مشهود نیست.
کلیت آنچه پیش آمده در گفتگو با روزنامه شرق و مطلب چاپ شده آمده است. همچون تمامی گفتگوهای تلفنی برخی مطالب آمده دقیق نیست و پیرو توافق و سیاست‌های روزنامه تصمیم گرفته شد نام افراد در مطالب بعدی آورده شود. از آنجایی که اهل جدل نیستم و قراری هم بر این امر نداشته‌ام توضیحی مکمل به این خبر می‌افزایم و مطلبی کامل تر را که نگاشته‌ام دیرتر منتشر خواهم کرد.
در آذرماه سال ۹۲ توسط خانم روناک جعفری که در آن زمان دانشجوی من در دانشگاه آزاد و همزمان هنرجوی کارگاه پرفورمنس آرت من بود با خانم ناهید دل آگاه تهیه‌کننده‌ی تلویزیون آشنا شدم و در همان زمان طرحی مبتنی بر اهمیت ایده (کانسپت) در هنر معاصر به ایشان ارائه کردم. کلیت طرح بر اساس مطرح کردن ایده توسط هنرمندان و نمایش سیر حرکت تا اثر نهایی نوشته شده بود. هدف از ارائه طرح، ساخت آن در شبکه ۴ سیما بود که بعد از گذشت چندماه مشخص شد شبکه ۴ علی‌رغم تمایل بودجه‌ای برای این کار ندارد و تهیه بودجه از طریق اسپانسر به عهده تهیه کننده گذاشته شد که عملی نشد. اواخر فروردین ۱۳۹۳ خانم جعفری پیشنهاد کردند از طریق ایشان طرحی را به شبکه تماشا ارائه کنم من هم طرح"با من افطار کن" را مکتوب و ارائه کردم. "با من افطار کن" مجموعه‌ای بود که در سال ۹۰ در گالری ایست برگزار کردم. مجموعه‌ای شامل آثار هنرمندان مدیوم‌های گوناگون با محوریت افطار به عنوان یک عامل فرهنگی با پتانسیل قوی جهت خلق آثار. طرح ارائه شده در واقع تهیه گزارشی از دوره جدید بود تا بدین ترتیب شبکه در ازای هزینه‌ی این مجموعه صاحب یک برنامه برای پخش شود. بعد از ابراز علاقه اولیه از سوی مسئولین شبکه متوجه شدم قرار است در طرح هنرمندان، انتخاب هنرمندان و حتی مخاطبان دخالت‌هایی صورت بگیرد بنابراین بلافاصله عدم تمایلم به ادامه‌ی همکاری را به تهیه کننده اعلام کردم. اما تهیه کننده پیشنهاد کرد طرح پیشینی که در آذرماه ارائه شده بود را به جای این طرح ارائه کنیم در نهایت طرحی که برای شبکه ۴ نوشته بودم با نام جدید "یک ایده، یک اجرا" به شبکه تماشا ارائه شد. این طرح شامل سه بخش است: بخش اول، طرح ایده توسط هنرمند، بخش دوم فرآیند خلق اثر بر اساس ایده و در آخر اثر نهایی. قرار شد در مجموعه‌ای که در ماه رمضان پخش می شود ۱۳ قسمت در حوزه اجرا (پیشنهاد واژه اجرای تعاملی را دادم چون اجراها مبتنی بر متن و اینتراکشن است) نوشته شود که توسط من نوشته شد. گفتنی نیست مصائب فهماندن اهمیت ایده در هنر معاصر، مفهوم اجرا، تفاوت پرفورمنس با پرفورمنس آرت و اصلا مفهوم هر کدام، هنر معاصر و از این دست مفاهیم به مسئولین تلویزیون و تیم تهیه کننده محترم. جزئیات آنچه بر اثر درک ناصحیح این گروه از کل هدف این طرح رخ داد- که منجر به انصراف من شد- فراوان است؛ بخشی از آن در خبر روزنامه آمده و فقط بخش دیگری را که در حوصله این متن است اضافه می کنم. مواردی چون گرو کشی عنوان کارگردان مجموعه توسط خانم جعفری به جهت نقش ایشان در معرفی طرح به شبکه تماشا، قائل شدن حق دخالت در طرح هنرمندان توسط ایشان، روشن نبودن تکلیف تهیه کننده در مواجهه با تیم خود و کنترل آن ها (به تعداد جلسات مشترک با تهیه کننده عناوین و نقش ها دگرگون می‌شد)، تحمیل گروه فنی تهیه کننده با روش‌های بازاری و غیره که در متن کامل با جزئیات به آن‌ها پرداخته‌ام. در نهایت این‌که پس از انصراف، هم برای مدیر شبکه و هم برای کارگردان نهایی آقای رضا عاطفی روشن نمودم که به هیچ وجه حق استفاده از طرح من ("یک ایده، یک اجرا" به طور کلی و متن اجرا ها به طور جزئی) را ندارند و پیگیری حقوقی را به ایشان یادآور شدم. چنان‌که از سطح رفتار وسلوک این تیم پیدا بود و قابل پیش‌بینی، چند قسمتی از این مجموعه ساخته شده است که سطح نازل کیفیت در همه امور چه تئوری و چه تصویری سبب شد تا این مدت اشاره‌ای هم به آن نکنم تا هشدار دوستان همکار برای آگاهی رسانی و جلوگیری از وقوع دوباره چنین پدیده های زشتی مسبب این متن شد. مسئله، ساخت و تولید این برنامه توسط این گروه و منفعت مالی که تنها هدف آن‌ها بوده است به واسطه طرح من نیست بلکه مسئله وقاحت انجام کاری بدون تخصص، زخمی کردن(بد انجام دادن) یک طرح کلی و تا به اکنون ۴ طرح اجرایی و از همه بدتر منسوب کردن آن به تیم خود است. در تیتراژ پایانی ارائه کننده طرح این برنامه پیدا نیست و به سیاق تلویزیون این بدین معنا است که طرح از آن تهیه کننده است. جالب ترین نکته اما این است که در تیتراژ، روبروی "ایده" آمده است شبنم حسینی که کمی پایین‌تر متوجه می شویم ایشان تدوین‌گر مجموعه هستند و اتفاقا از تخصص خود درباره طرح های من نیز استفاده کرده‌اند. یعنی کلیت طرح، آغاز، پایان و روند را عینا آورده‌اند و از طرح‌های دیگر جزئیاتی را کپی و به دیگری الحاق کرده‌اند و این گونه به خیال خود حقوق قانونی نویسنده را دور زده‌اند و یک شبه نویسنده شده اند. ماجرا هنگامی نمایانگر کمال وقاحت تیم اجرایی است که در تیتراژ از من قدردانی شده است! از جمله نکات فراوان دیگر این که آقای رضا عاطفی علاوه بر کارگردان، طراح صحنه و لباس هم هستند در حالیکه طراحی لباس و صحنه در متن اجرا‌ها آمده است و حتی چک‌ لیست تمامی عناصر صحنه به تفکیک هر اجرا توسط من به تیم تحویل داده شده است جالب‌تر اینکه تهیه‌کننده پیش‌تر و در جلسه‌ای از ترس اینکه مبادا سمت‌های من در این برنامه رو به فزونی گذارد و سبب کاهش سود ایشان شود با این عنوان مخالفت کرد و همه را زیر عنوان ‌طراحی‌های هنری قرارداد!
به هر رو کلیه ایمیل‌ها، مدارک، پیامک‌ها، فایل های صوتی و طرح‌ها، سندی بر این بی اخلاقی هستند. همین‌جا از خانم ها ناهید دل‌آگاه تهیه کننده، روناک جعفری کارگردان قسمت های جدید، شبنم حسینی تدوینگر و ایده‌پرداز! و آقای رضاعاطفی دعوت می‌کنم تا در جلسه‌ای (پیش از دادگاه) با حضور نمایندگان مطبوعات، مخاطبان و من شرکت نمایند. در این جلسه متن ها و مدارک را به نمایش عموم خواهم گذاشت و از هرکدام از این دوستان فقط ۴ سئوال در حوزه‌ای که در آن مشغول تهیه برنامه با نام خود هستند خواهم کرد و قضاوت را به عهده مخاطبان خواهم گذاشت. سخت منتظر قبول دعوت از سوی شما هستم.


امیر راد


تصاویر مربوط به خبر خبرگزاری پیش از انصراف من (عناوین جا به جا است البته!) و اتودهای ویدئویی توسط من است

۱۳۹۲ شهریور ۱۳, چهارشنبه

تجربه ای از " فضای خالی "، پرفورمنس – اینستالیشن – ویدئوآرت

  تجربه ای از
" فضای خالی "

در نگارخانه والی

پرفورمنس – اینستالیشن – ویدئوآرت  

کاری از:

مانا صالحی ، هادی کمالی مقدم
مینا بزرگمهر، آزاده محمدی

  از روز  ۱۵ تا ۲۵ شهریور ماه ۱۳۹۲
 ساعت ۶ تا ۹ شب    
   
آدرس :  میدان ونک، خیابان شهید خدامی، پلاک ۷۲

تلفن : ۸۸۰۴۷۶۹۸



 An experience of
“empty space”

Installation, Performance, Video art 
            
Work by:
 Mana Salehi, Hadi Kamali Moghadam
 Mina BozorgmehR, Azadeh Mohamadi

  Date: 6th to 16th Sept  Time: 6 to 9 pm

Address: No 72, Shahid khoddami (Bijan St)
Vanak Sq.  Tel: 88047698

 www.valiartgallery.com



کلام زاده سکوت است وحرکت زاده سکون 

پیدایش این  کار، با استفاده از زیبایی نامتعارف ذات فضای گالری به عنوان صفحه سفید و با بکارگیری عناصر طبیعی، تجربه ای از معنای حضور در زمانی گذرا را فراهم می آورد.

 فضای خالی نگاهی است به فاصله میان حرکت وسکون، پر وخالی، دم وبازدم، پایداری و ناپایداری، فردیت و جمعیت، رضایت ونارضایتی و فاصله میان من و تو.

Word born of silence and movement born of stillness. 

This work emerges through unconventional natural beauty as a Gallery space consisting of a white screen using ephemeral natural elements that provide an experience of a temporal sense of being. 
"Empty Space " refers to the distance between movement and repose, full and empty, inhale and exhale, stable and unstable, individual and population, satisfaction and insatisfaction , empty space between you and me.



مانا صالحی 
متولد ۱۳۵۹ تهران
پژوهشگر ، فعالیت در رشته هنر دیجیتال ومدیا
نامزد پروژه دکتری در فرهنگ و هنر رسانه از دانشگاه بارسلونا
پژوهشگر هنر در علم و شعر بصری

هادی کمالی مقدم
متولد ۱۳۵۲ شیراز
فارغ التحصیل کارگردانی از" مدرسه فیلم تهران " و تئاتر از " کارگاه آزاد بازیگری".
مدیر هنری و بازیگر در" گروه هنری نوآر".  
کارگردان و مدرس بازیگری. فعالیت در زمینه ی اجراهای محیطی، هنرهای شهری و فیلم سازی. 

مینا بزرگمهر
متولد ۱۳۵۹ تهران
فارغ التحصیل معماری از مدرسه " پاریس لاویلِت " وکارگاه مطالعه ی حرکت از " مدرسه تئاتر ژَک لوکُک " در پاریس.
طراح هنری و بازیگر در " گروه هنری نوآر " .
فعالیت در زمینه ی اجراهای محیطی، هنرهای شهری و فیلم سازی.

  
آزاده محمدي
متولد ۱۳۵۸ تهران
بازيگر تئاتر و فيلم ، فارغ التحصيل بازيگري از دانشگاه سوره و  مدرسه فيلم پراگ .
در حال حاضر مشغول تحصيل كارگردانى تئاتر.



Mana Salehi 
Born 1980- Tehran
Digital Media artist and researcher. 
Phd Candidate, Art & media culture at University of Barcelona.
She explores art and science in visual poetry. 

Mina Bozorgmehr
Born 1980 -Tehran in 
Graduated in Architecture at School of Paris La Villette. Workshop of the movement study in " Theatre School of Jacques Lecoq " in Paris.
Art conception and actress in “Noir Art group ".
exploring environmental activism performance, urban art and documentary film.


Hadi Kamali Moghadam
Born 1973 - Tehran
Graduated of film direction in"Tehran Film School" and theatre in "free acting workshop.
Art director and actor in “Noir Art group ". Director and acting teacher.
exploring environmental activism performance, urban art and documentary film.


Azadeh Mohammadi
Born 1979- Tehran
Theatre & film actress. Graduated in acting from Soureh university of Tehran & Prague film school.
At the moment she is studying directing of theatre at DAMU university.