منبع: مجله چهلچراغ شماره ۶۰۹، شنبه ۲۲ فروردینماه ۱۳۹۴
میدان بهارستان، باغ نگارستان؛
ایست، آرزو!
از میدان بهارستان و شلوغی اش که چند قدمی دور شوی و راه بیفتی سمت وزارت ارشاد و کوچههای اطرافش، میرسی به باغ نگارستان. باغی که تاریخچهاش میرسد به زمان فتحعلیشاه قاجار. عمارتی که تفرجگاه شاه قاجار بود و در زمان ساخته شدنش خارج از محدوده شهر تهران قرار داشت. اما حالا افتاده در گوشه دل پایتخت و از یاد خیلی ها رفته. مردم هم گناهی ندارند، کمتر کسی از مسئولان برایشان از جاذبههای تاریخی تهران گفته، شاید باور نکنند عمارتی اینچنینی آن هم در وسط محله بهارستان جا خوش کرده و کسی هم به فکرش نیست.
عید ۹۴ اما داستان دیگری دارد. تورهای تهرانگردی امسال جان تازهای گرفتند و خیلی از پایتختنشینان را بردند به اماکن تاریخی و تفریحی شهر تهران. باغ نگارستان یکی از ساختمانهایی بود که در مسیر بسیاری از تورهای تفریحی قرار داشت. امسال اتفاق ویژ های هم در این باغ افتاده بود. گروههای هنری در گوشه و کنار نگارستان فعالیت میکردند و میزبان گردشگران بودند. از پلههای آجری باغ که میآمدی پایین اولین چیزی که نظرت را جلب میکرد درختی بود که کاغذهای کوچک رنگی با نخهای کاموایی از آن آویزان بودند و در باد این طرف و آن طرف میرفتند و مردم دورش حلقه زده بودند و روی کاغذهایش چیز مینوشتند.
کنجکاو شدم، به درخت سرک کشیدم و کاغذهای رویش را خواندم. سلامتی برای همه مردم ایران، قبولی در کنکور، ماندنی شدن کیروش در تیم ملی و ... مشغول خواندن بودم که از صحبتهای مردمی که دور درخت جمع شدهبودند و با هیجان عکس میگرفتند و روی کاغذ ها چیز مینوشتند، فهمیدم آمدهام سراغ درخت آرزوها! تنها نبود، درخت دیگری هم در چند قدمیاش قرار داشت، آن هم به همین شکل. با کمی پرس وجو فهمیدم درخت آرزوها و اتفاقی که در حواشیاش افتاده کار بچههای گروه بتا است. گروهی که در گالری ایست متولد شده و حاصل کلاسها و وورک شاپهای این گالری است.
دو، سه روز بعد آمدم به خیابان خدامی ونک و روبه روی آقای امیر راد، سرپرست گروه بتا و یکی از مسئولین گالری ایست. از اتفاقاتی پرسیدم که در عید ۹۴ در باغ نگارستان افتاد، آقای راد با اشاره به فعالیت «گروه نوآر» در این باغ گفت:
در عید ۹۴ در باغ نگارستان مجموعهای از فعالیتهای هنری کنار هم قرار گرفتند که این آثار با تلاش گروه نوآر که سرپرستیاش را آقای هادی کمالیمقدم و خانم مینا بزرگمهر در اختیار دارند، جمعآوری شدند. قسمتی هم از این اتفاق هنری توسط گروه بتا و گالری ایست انجام میشد. گروهی که حاصل وورک شاپها و فستیوال سی پرفورمنس، سی هنرمند، سی روز است.
از ایده درخت آرزوها پرسیدم و چگونگی ساخته شدنش، آقای راد با اشاره به اینکه درخت آرزوها قدمتی سی و چهار ساله دارد، گفت:
از ما خواستند در دوازده روز اول فروردین در باغ نگارستان اثری ارائه کنیم. ایدهی ما یک اینستالیشن و یک پرفورمنسآرت بود که بخش اینستالیشن آن درخت آرزو شد. درختی که حالا در جهان سی و چهار سال قدمت دارد. برای اولین بار «یوکو اونو» که خیلیها او را به عنوان همسر و همراه جان لنون (از اعضای تشکیلدهنده گروه بیتلز) میشناسند ایده درخت آرزو را اجرا کرد. ماجرا از این قرار است که اونو که اصلیتی ژاپنی دارد در دوران کودکی که به معابد ژاپنی سر میزده است با اتفاقی مثل این رو به رو شده. مردم در معابد در کاغذ های کوچک سفید آرزوهایشان را مینوشتند و به درخت آویزان میکردند. کاغذهایی که مثل شکوفه از درخت آویزان میشدند و نمادی بودند از رویش و امید. او ایده درخت آرزو را به تمام دنیا معرفی کرد و در واشنگتن و نیویورک و توکیو و چند شهر بزرگ جهان اجرایش کرد و برخی هنرمندان دیگر هم به نیابت از او و یا بر اساس اثر او این ایده را اجرا کردهاند. بعد هم هرساله بدون خواندن این آرزوها برگهی آرزوها را جمع و در زیر برجی با نام imagine peace tower نگهداری میکنند. تا زمانی که حجم کاغذها به درخت آسیبی نزند و جایی برای آرزوهای جدید باشد این برگهها روی درخت میماند و بعد از پر شدن درخت نوبت آرزوهای تازه است. من برای اولین بار درخت را در واشنگتن دیدم و با توجه به عدم امکان حضور هنرمند از همان موقع میخواستم این اثر را در ایران اجرا کنم. عید امسال فرصتی بود تا این اتفاق بیافتد.
از برخورد مردم میپرسم، آقای راد با شگفتی از استقبال مردم حرف میزند و میگوید:
استقبال مردم بینظیر بود. در مجموعه تمام اتفاقاتی که در باغ نگارستان میافتاد تمی محیط زیستی داشت. درخت آرزوها هم با همین مبنا شکل گرفته بود. هر روز در بخش پرفورمنسآرت دو یا سه نفر از اعضای گروه بتا صورت هایشان را سیاه میکردند و بین مردم راه میافتادند و البته گاهی نیز برگهها را میان مخاطبان پخش میکردند. این سیاهی صورت وام گرفته از حاجیفیروز و داستانهای اسطورهای مربوط به او است. همانطور که میدانید در ریشهیِ پدیدهیِ حاجیفیروز اینطور هم گفتهاند که از جهانی زیرین آمده برای نوید دادن فصل بهار و پیروزی نور بر تاریکی. وقتی مردم از ما در مورد سیاهی صورتمان میپرسیدند میگفتیم این سیاهی به خاطر آلودگی هوا است! کار اینطور شروع شد. در روز اول ما تصمیم گرفتیم خودمان چند کاغذ ابتدایی را به درخت آویزان کنیم تا مردم با راه و روشش آشنا شوند، کاغذ اول و دوم را داشتیم نصب میکردیم که مردم به سمت ما آمدند و در چند دقیقه دورمان شلوغ شد. بسیار اتفاق جذابی بود، هدف پرفورمنسآرت ما ایجاد تغییر در مکان و ساخت یک فضا در جهت بیان اثر هنری در باغ نگارستان بود که این از مولفههای یک پرفورمنسآرت موفق است و به نظرم به هدفمان رسیدیم.
استقبال مردم بینظیر بود. در مجموعه تمام اتفاقاتی که در باغ نگارستان میافتاد تمی محیط زیستی داشت. درخت آرزوها هم با همین مبنا شکل گرفته بود. هر روز در بخش پرفورمنسآرت دو یا سه نفر از اعضای گروه بتا صورت هایشان را سیاه میکردند و بین مردم راه میافتادند و البته گاهی نیز برگهها را میان مخاطبان پخش میکردند. این سیاهی صورت وام گرفته از حاجیفیروز و داستانهای اسطورهای مربوط به او است. همانطور که میدانید در ریشهیِ پدیدهیِ حاجیفیروز اینطور هم گفتهاند که از جهانی زیرین آمده برای نوید دادن فصل بهار و پیروزی نور بر تاریکی. وقتی مردم از ما در مورد سیاهی صورتمان میپرسیدند میگفتیم این سیاهی به خاطر آلودگی هوا است! کار اینطور شروع شد. در روز اول ما تصمیم گرفتیم خودمان چند کاغذ ابتدایی را به درخت آویزان کنیم تا مردم با راه و روشش آشنا شوند، کاغذ اول و دوم را داشتیم نصب میکردیم که مردم به سمت ما آمدند و در چند دقیقه دورمان شلوغ شد. بسیار اتفاق جذابی بود، هدف پرفورمنسآرت ما ایجاد تغییر در مکان و ساخت یک فضا در جهت بیان اثر هنری در باغ نگارستان بود که این از مولفههای یک پرفورمنسآرت موفق است و به نظرم به هدفمان رسیدیم.
تارا فراهانی از اعضای گروه بتا هم با ما در گالری ایست است، از او در مورد استقبال مردم و اتفاقات جالب اطراف درخت آرزوها میپرسم، میگوید:
استقبال عجیب و غریب بود، اصلا فکرش را هم نمیکردیم که آنقدر کار ما دیده شود. شاید جالبترین حواشی کار این بود که مردم از ما میپرسیدند آیا قرار است برای آرزوهایشان کاری انجام دهیم یا نه؟ انتظار داشتند آرزوهایشان را ما برآورده کنیم که خب ما هم برایشان اصل ماجرا را توضیح میدادیم. نکته دیگر هم رنج سنی افراد و عقاید مختلفشان بود. همه نوع تیپ و ظاهر و سلیقه روی درخت آرزوها، آرزو نوشتند. اگر سری به کاغذهای آویزان شده بر درخت بزنید همه جور آرزو هست. از آرزوهای مذهبی تا محیط زیستی و خانوادگی و ...
از آقای راد در مورد سرنوشت درختهای آرزو و کاغذهای رویش میپرسم، با ناراحتی از اینکه بدون اجازه او یکی از درخت ها را جمع کردهاند، میگوید:
از روز اول قرار بود این درختها یک ماه در باغ نگارستان بماند و همزمان با شکوفه زدن شاخههایش، آرزوها هم رویش باقی بمانند که نمادی باشد از برآورده شدن آنگونه که نمونههای دیگر اثر در سراسر جهان چنین ویژگیای دارند. اما امروز در کمال تعجب به من خبر دادند یکی از درختها را جمع کردهاند. جمع کردن یک اثر هنری اتفاق ناگواری است. اثر هنری فارغ از مدیوم و مواد سازندهاش ارزشمند است. پشتش فکر و خلاقیت هنرمند قرارگرفته و هیچکس نباید حتی تغییری کوچک درش ایجاد کند. اما میبینید خیلی راحت و بدون اجازه ما یکی از درختها را جمع کردند و جواب درستی هم درباره دلایل این امر به ما ندادند. یکی از خانمهای کارمند باغ شخصا به این نتیجه رسیده بود! به همین راحتی. در واقع برچیدن این اثر نه برچیدن اثر گروه بتا که برچیدن اثر هزاران نفری بود که یک اثر اینتراکتیو را به همراه گروه بتا خلق کردهاند. در کمتر جایی از دنیا چنین اتفاق توهین آمیزی میافتد. نکته جالب آن است که در مدت حضور ما در باغ نگارستان حتی یک مورد ندیدیم که مردم آرزوها را جا به جا کنند، یا اینکه بخواهند آرزویی را خط بزنند و چیزهای دیگر. این نشان میدهد که بسیاری از مردم ارزش کار هنری را میدانند و ارتباط درستی با اثر برقرار کردهاند اما مسئول مربوطه خیر!
متاسفانه این اتفاقات ناگوار دائما در کشور ما تکرار میشوند چون آموزش درست و پویا در زمینه فرهنگ و فرهنگ مواجهه با اثر هنری نداریم و یا کم داریم. در هر حال درخت آرزو تجربه خوبی برای ما بود. در آینده بر اساس این اثر و با برگهها دست به خلق آثاری دیگر خواهیم زد همچنین ما تلاش میکنیم در یک نقطه از شهر درخت ثابتی برپا کنیم تا مردم بتوانند و به یاد داشته باشند که باید آرزو کنند. آرزو نشان دهنده زنده بودن شما است. یوکو اونو هم یکی از دلایلش در خلق این درخت را keep wishing اعلام کردهاست. یعنی همواره آرزو کردن. ملتی که آرزو نداشته باشد، زنده نیست.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر