متن کاتالوگ آثار بابک خدابنده
در روند كاريم نياز به حضور
فيگور هاي انساني قبليم كه از هويت فولكلور آذربايجاني برخورداربودند وهمينطور درخت
ها، پرنده ها و... را احساس كردم.
در اين ميان به حضور عنصر يا موجودي جديد براي تلفيق با فضاي كنونيم مي انديشيدم. در
ابتدا به دنبال حيواناتي بودم كه قرابت فرمي و رنگي با سنگها وابر هايم داشته
باشند،اما پس از چند كار، تصميم گرفتم از موجودي كه از لحاظ هويتي به فولكلور و
فلسفه داستان نزديك تر است بهره گيرم تا فرم هاي صرفا صوري نزديك به فضاي موجود. در
اين راستا پس از كمي مطالعه، قوچ و نقش مهم تاريخي آن در اكثر اديان،بخصوص در
فرهنگ آذربايجان باستان توجهم را به خود جلب كرد خصوصا قوچ هاي سنگي مقابل موزه
تبريز كه از هفت سالگي در مقابلش ايستاده و رد شده و به مدرسه رفته ام. من نيز سالها
مثل ديگر مردم اين شهر با آن قوچهاي سنگي مقابل موزه انس گرفته ام شايد بدون اينكه
به علت وجوديش بينديشيم. حضور قوچ از دير باز در اين منطقه سمبل شجاعت و بي باكي بوده كه به عناوين
مختلف از قبيل تنديس بر سر مزار انسانهاي بزرگ استفاده مي شده است.
در دوره صفويه نيز مناره اي كه
به ياد شمس تبريزي در شهر خوي و در كنار مقبره اش ساخته شده با شاخهایی از
قوچ وحشی که شاه اسماعیل صفوی طی اقامت 40
روزهاش در کوه چله خانهٔ خوی شکار کرده بود، تزئئن شده است. در هر حال استفاده از حضور اسطوره اي و نمادين
قوچ مروري بود به روزهاي دورسرد پائيزي دوران كودكيم در تبريزو توجه به يكي از هزاران
چيزي كه بي تفاوت از كنارش گذركرده بودم.
ابرها و سنگ ها: http://www.tehraneastgallery.com/#/6th-exhibition/4550930008
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر