در این اجرا سعی بر آن بوده است که فردیت "خود محور" بشر را بیرون کشیده و سلاخی کنیم تا مخاطب ببیند که آن تصویری که از خویشتن خود دارد آیا از بیرون نیزبه همان شکل است؟ و با تبدیل کردن خویشتن وی به یک سوبژه همچو انسانهای داخل ویدئوی در حال پخش وی را از خویشتن جدا کرده و او را همچون همگان "مردم" نام بنهیم.
تا تکثر کما فی السابق جاری از تجرد گردد.
باز هم تکثر و تلفیق بودن ها و نبودن ها ٰدیدنها و درکهای متفاوت .
رولان بارت در کتاب «اتاق روشن» خود که تأملات و تفکراتِ عکاسانه اش را در آن قلمی کرده است، به دو مفهومِ «استودیوم » و «پونکتوم » به تفصیل، اشاره می کند. مفاهیمی که شاید نتوان آنها را به اختصار شرح داد اما برای آشنایی کلی و حدودی با آن، باید چنین گفت: استودیوم جذابیت کلی و ظاهری عکس است که دارای میدان محدودی از تمایل و علاقه ی مخاطب به عکس است. دوست داشتنی٬ که به حد عشق ورزیدن نمی رسد! اما پونکتوم، عنصری در عکس است که عکس را خاص می کند، در ذهن مخاطب نفوذ می کند و او را نسبت به عکس، با علاقه ی شدیدتری تحریک می کند. استودیوم، مراجعه ی مخاطب به عکس است اما پونکتوم، تیری ست که از قسمتی از عکس، به سوی ذهن مخاطب پرتاب می شود و ذهن او را درگیر خواهد ساخت. حال آنکه پونکتوم، مخاطب را بر سر چارسویی می نهد تا خود انتخاب نماید که از کدام مسیر برود و چگونه از متن (عکس) لذت ببرد.
از جهتی دیگر خود بارت اعتقاد بر آن دارد که با تنها یک کلیک، ابژه به سوبژه تبدیل می گردد.
اتفاقی که در این اثر می افتد نیز بگونه ای برداشت را کاملا آزاد و بر عهده ی بیننده قرار می دهد.هرکس هر آنچه می خواهد را برداشت کند اما آیا "خود" درون انسان با "خود" بیرونی آن یکی است. حس نوستالژی عکس جای خود دارد اما آیا ممانعت دفاعی درونی هر فرد (به قول فروید) در زمینه ی جنسی در "خود" ثبت شده در عکس هم قابل مشاهده است؟
آن هم در دنیای امروز ما که تا این حد درونگرایی با جریانات پست مدرن رو به فزونیست.
«مصداق عکاسانه، چيزى يحتملا واقعى نيست که يک تصوير يا يک نشانه به آن ارجاع مىشود، بلکه چيزى لزوما واقعى است که در برابر لنز قرار گرفته است و بدون آن هيچ عکسى وجود نخواهد داشت»
روبروی دوربین جایی که می توان از فعالیت خود به خودی روانی که به وسیله آن می توان خواه شفاهاً و خواه کتباً یا به هر صورت و شکل دیگری فعالیت واقعی و حقیقی فکر را بیان و عرضه کرد.
هدف هنرمند این است که یک واقعیت تازه و مطلق در بیاورد، به عبارت دیگر واقعیت و رویا را به هم بیامیزد"واقعیتی برتر از واقعیت" بیافریند. .
بنابر ارجاع به منابع گفته شده در بالا، قصد در این پرفورمنس آرت بر این بود که با نمایش شهر بطور مداوم در پشت صحنه و ابژه ای که با یک کلیک تبدیل به سوبژه هایی مشابه در ویدئو می گردد با پس زمینه ی دید فرویدی توسط یک برچسب که شما در مقابل دید جنسیتهای متفاوت چه عکس العملی دارید، تا حدودی خود را به یک فضای سورئال قابل تامل نزدیک گردانید و ما با عظمت پست مدرنی که در پیش رو داریم تا حدی آشنا شویم. در نهایت هدف غائی از این پرفورمنس بر آن است که مخاطب با قرار گرفتن در این فضا به این نتیجه برسد که فضای موجود محیطی جهت ارائه ی اعتراض است حال یا اعتراض به تفکیک جنسیتی یا هر موضوع قابل اعتراض مورد نظر دیگر.
یادگاری ۱۳۹۳
میلاد ناصری
تا تکثر کما فی السابق جاری از تجرد گردد.
باز هم تکثر و تلفیق بودن ها و نبودن ها ٰدیدنها و درکهای متفاوت .
رولان بارت در کتاب «اتاق روشن» خود که تأملات و تفکراتِ عکاسانه اش را در آن قلمی کرده است، به دو مفهومِ «استودیوم » و «پونکتوم » به تفصیل، اشاره می کند. مفاهیمی که شاید نتوان آنها را به اختصار شرح داد اما برای آشنایی کلی و حدودی با آن، باید چنین گفت: استودیوم جذابیت کلی و ظاهری عکس است که دارای میدان محدودی از تمایل و علاقه ی مخاطب به عکس است. دوست داشتنی٬ که به حد عشق ورزیدن نمی رسد! اما پونکتوم، عنصری در عکس است که عکس را خاص می کند، در ذهن مخاطب نفوذ می کند و او را نسبت به عکس، با علاقه ی شدیدتری تحریک می کند. استودیوم، مراجعه ی مخاطب به عکس است اما پونکتوم، تیری ست که از قسمتی از عکس، به سوی ذهن مخاطب پرتاب می شود و ذهن او را درگیر خواهد ساخت. حال آنکه پونکتوم، مخاطب را بر سر چارسویی می نهد تا خود انتخاب نماید که از کدام مسیر برود و چگونه از متن (عکس) لذت ببرد.
از جهتی دیگر خود بارت اعتقاد بر آن دارد که با تنها یک کلیک، ابژه به سوبژه تبدیل می گردد.
اتفاقی که در این اثر می افتد نیز بگونه ای برداشت را کاملا آزاد و بر عهده ی بیننده قرار می دهد.هرکس هر آنچه می خواهد را برداشت کند اما آیا "خود" درون انسان با "خود" بیرونی آن یکی است. حس نوستالژی عکس جای خود دارد اما آیا ممانعت دفاعی درونی هر فرد (به قول فروید) در زمینه ی جنسی در "خود" ثبت شده در عکس هم قابل مشاهده است؟
آن هم در دنیای امروز ما که تا این حد درونگرایی با جریانات پست مدرن رو به فزونیست.
«مصداق عکاسانه، چيزى يحتملا واقعى نيست که يک تصوير يا يک نشانه به آن ارجاع مىشود، بلکه چيزى لزوما واقعى است که در برابر لنز قرار گرفته است و بدون آن هيچ عکسى وجود نخواهد داشت»
روبروی دوربین جایی که می توان از فعالیت خود به خودی روانی که به وسیله آن می توان خواه شفاهاً و خواه کتباً یا به هر صورت و شکل دیگری فعالیت واقعی و حقیقی فکر را بیان و عرضه کرد.
هدف هنرمند این است که یک واقعیت تازه و مطلق در بیاورد، به عبارت دیگر واقعیت و رویا را به هم بیامیزد"واقعیتی برتر از واقعیت" بیافریند. .
بنابر ارجاع به منابع گفته شده در بالا، قصد در این پرفورمنس آرت بر این بود که با نمایش شهر بطور مداوم در پشت صحنه و ابژه ای که با یک کلیک تبدیل به سوبژه هایی مشابه در ویدئو می گردد با پس زمینه ی دید فرویدی توسط یک برچسب که شما در مقابل دید جنسیتهای متفاوت چه عکس العملی دارید، تا حدودی خود را به یک فضای سورئال قابل تامل نزدیک گردانید و ما با عظمت پست مدرنی که در پیش رو داریم تا حدی آشنا شویم. در نهایت هدف غائی از این پرفورمنس بر آن است که مخاطب با قرار گرفتن در این فضا به این نتیجه برسد که فضای موجود محیطی جهت ارائه ی اعتراض است حال یا اعتراض به تفکیک جنسیتی یا هر موضوع قابل اعتراض مورد نظر دیگر.
یادگاری ۱۳۹۳
میلاد ناصری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر