۱۳۹۳ آذر ۷, جمعه

تردید در مقوله زمان / نگاهی به ویدئو-پرفورمنس ˝تفاوت و تکرار˝ اثری از کیارش انوری و صدف فروغی، محسن ثقفی

منبع: هنرآنلاین

آیا فضا و زمان به طور مستقل از ذهن ما وجود بیرونی دارند؟ آیا فضا و زمان به طور جداگانه از یکدیگر وجود دارند؟  چه چیزی سبب‌ساز جریان به ظاهر یک‌سویهٔ زمان است؟  آیا زمان‌های دیگری به جز زمان اکنون وجود دارد؟
افلاطون در کتاب "تیمائوس"، زمان را به عنوان مدت زمان حرکت تن‌های آسمانی و فضا را به عنوان جایی که چیزها به هستی در می‌آیند تعریف می‌کند.
ارسطو در کتاب چهارم طبیعیات (فیزیک) زمان را به عنوان شمار دگرگونی‌ها نسبت به پیش و پس از دگرگونی و مکان یک جسم را به عنوان درونی‌ترین محدودهٔ بدون حرکتی که آن جسم را در بر می‌گیرد تعریف می‌کند.
در کتاب یازدهم اعترافات آگوستین قدیس، او به اندیشه‌‌ورزی دربارهٔ سرشت زمان پرداخته و می‌پرسد: "پس آنگاه زمان چیست؟ اگر کسی از من نپرسد، می‌دانم. و اگر بخواهم آن را برای کسی که پرسیده شرح دهم، چیزی (درباره‌اش) نمی‌دانم." او در تعریف خود از زمان، به جای پرداختن به آن چه که زمان هست، شرح می‌دهد که زمان چه چیزی نیست.
بر پایهٔ نظریه نسبیت خاص هر نقطه‌ای در پهنه کیهان می‌تواند در بر دارندهٔ رویدادهای ویژه و جداگانه‌ای باشد که برسازندهٔ لحظه اکنونش هستند.
اینکه در هر لحظه از زمان چه اتفاقی می‌افتد و آیا توان تکرار همان واقعه در زمانی به جز زمان نخستین رویداد وجود دارد یا نه مسئله ایست که در "تفاوت و تکرار" انوری-فروغی مورد سوال واقع می‌شود.
اگر به این جمله ژیل دلوز ("بازنمودن تنها یک نسخه‌برداری صرف نیست، بلکه باژگون جلوه دهنده تمامی نسخه‌ها به واسطه باژگون جلوه دادن قالب‌هاست") که هنرمندان در بیانیه خود ذکر کرده‌اند و آن را مبنای خلق اثر خود قرار داده‌اند بیشتر دقیق شویم، آنگاه ارتباط اثر با مفهوم زمان برای ما بیشتر قابل فهم خواهد بود.
"تفاوت و تکرار" تلاشی است در همزمانی رویدادهایی که اتفاق می‌افتند یا اتفاق افتاده‌اند و تاثیر متفاوتی که می‌توانند در دگردیسی آنچه اتفاق افتاده‌اند باشند. در این اثر صدف فروغی را با جامه‌ای مشکین در برابر میزی آکنده از شمع‌های روشن میابیم. شمع‌هایی که یک به یک، با تلاش اجراگر و با قاشقی کوچک خاموش می‌شوند. تعداد قابل توجه شمع‌ها (165) حاکی از تلاش اجراگر برای برقراری تاریکی دارد. تنها منبع نور محیط نیز همان شمع‌ها هستند. پس از این تلاش، تاریکی‌ای به مدت 12 دقیقه برقرار می‌شود. انتظاری طولانی و برانگیزاننده حس کنجکاوی در مخاطبان. پس از دوازده دقیقه اما ویدئویی بر زمینه پشت اجراگر پخش می‌شود. ویدئویی ضبط شده از فرایند خاموش کردن شمع‌ها که این‌بار به صورت معکوس و از سر به ته پخش می‌شود. در همین حین نیز پرفورمر شروع به روشن کردن مجدد شمع‌ها به ویسله یک فندک بلند می‌کند.
در لحظات بسیاری از این همزمانی، سوژه و تصویر آن چون آینه در برابر هم قرار می‌گیرند. در واقع اجرای بخش دوم فروغی از آنجایی آغاز می‌شود که بخش نخست به اتمام رسیده است و در حال دیده شدن است اما به صورت وارونه. این وارونگی در حقیقت همان حالت بخش دوم را در پی دارد. اما با معنای متضاد از اصل آن. این تضاد و شکل‌گیری این وارونگی نقطه مثبت و اوج این اثر است. عمان باژگونگی که دلوز از آن سخن می‌گوید. به ویژه که اگر مفاهیمی متناقض چون حقیقت و مجاز، واقعیت و بازنمودن واقعیت و آگاهی یافتن از امر واقع را به واسطه امری استعاری در کنار هم به کار گرفته باشند.


هنرمندان در پی این هستند تا تجربه‌ای همزمان با مخاطب را بیازمایند. تجربه‌ای که با استفاده از امکانات و پیچیدگی‌های فضایی و زمانی موجود در رسانه ویدئو همراه است. باژگونگی تصویر بطور همزمان هم پارامتر تکرار را در خود دارد و هم با معکوس شدنش، مفهومی متفاوت از آنچه که در اصل بوده است را (خاموش کردن، روشن کردن). بدین گونه که پایان ضبط واقعیت برابر است با آغاز حقیقتی مجازی.

هیچ نظری موجود نیست: