۱۳۹۰ تیر ۲۱, سه‌شنبه

نقدی بر پرفورمنس پیام فروتن " از امام حسین تا آزادی"- منیره ملکی

نقدی بر پرفورمنس پیام فروتن " از امام حسین تا آزادی"
منیره ملکی


در پنجمین شب از سی شب سی هنرمند سی اجرا، پیام فروتن ایده خود را در گالری ایست به اجرا گذاشت. شش عکس بزرگنمایی شده از تقاطع های اصلی بین میدان امام حسین تا آزادی بردیوارها خودنمایی می کنند.عکسها سیاه و سفید اند و چهره امروز تهران را نشان می دهند.بدون هیچگونه صحنه پردازی، عکسها نماهایی خسته و شلوغ از شهر هستند. به بازدیدکنندگان از این پرفورمنس شماره پلاک اتومبیلی داده می شود تا در مقابل یکی از این تابلوها به دلخواه عکسی  بگیرند.عکس حاصل بلافاصله توسط گروه اجرایی چاپ شده و در پرونده مجرم ثبت می گردد، که شباهتهایی به عکس زندانیان مجرم دارد.آدم هایی که در پس زمینه شهر به اندازه اتومبیل هایشان پیشی گیرنده وپس راننده اند و به اندازه عکس پس زمینه سیاه و سفید اند و با آن یکی شده اند. طوریکه می توان سوژه را در خیابان تصور کرد. خیابان عرصه خطاکاری این آدم هاست،عرصه ای که یکدیگر را فراموش می کنند و تمام هویت آنان در پلاکی که بر گریبان دارند خلاصه می شود.عرصه تنهایی و یکه تازی در ساعت های معجل روز. آن ساعت ها که هیچ مانعی را برنمی تابد و با سرو صدای فراوان بوق و فحش و ناسزا آن را از هر راهی برمی دارد. این عکس ها در پوشه سبز رنگی که یک کپن بنزین دهه شصت هم ضمیمه آن شده، شرکت کننده را راهی اتاق محاکمه می کند. آنجا میزی است که دو اجرا گر در مقام دادگر از متهم می خواهند تا برگی از صفحات کتاب محاکمه کافکا را جدا کند و آنان با کلمات مندرج در همان صفحه، جرم او را مشخص و مانند یک محکوم راهی بیرونش می کنند. این لحظه ای است که تعامل میان اجرا گر و شرکت کننده کامل می شود. گرچه شرکت کننده کاملا اتفاقی صفحه ای را انتخاب کرده، اما از آنجا که به قول " یونگ" هیچ چیز اتفاقی نیست، همواره می توان فصل مشترکی بین انتخاب کننده و انتخاب شونده، یافت. او با انتخاب خود، حکم خود را تعیین می کند. هر عبارتی در صفحه مذکور می تواند بر علیه خودش استفاده شود.عمیق که بشویم اما، تعامل رخ داده، فرآیند خود جوش و ضروری بنظر نمی رسد. تعاملی است نه در ژرفا، ظاهری و پوسته ای.هر عکس العملی که شرکت کننده بروز دهد، تاثیری در مسیر اجرا ندارد و چیزی را عوض نمی کند. همه آنچه قرار است اتفاق بیفتد پیشاپیش سازمان دهی شده است. گرچه در ظاهر خوراک فکری حکم مجرم توسط خودش تعیین می شود و آن به هر حال نا متعین است اما حکم هر چه باشد و واکنش مجرم، هرچه، ساختمان اجرا همان است که بود.
در انتها شرکت کننده بیرون می رود با حکمی در دست . اجرا به لحاظ ساختاری به بازی های کودکانه می ماند و از پیکره بندی بازی بهره جسته است .اما بازی آن بازی نیست که کودک را بتمامی در خود غرق سازد و موجب تشفی روح او  گردد.حتی شباهتی به بازی های آیین مدار ندارد. چیزی فرمایشی، بدون نو آوری و از پیش تعیین شده. نه شرکت کنندگان و نه مجریان، بازی را جدی نگرفتند.
شرکت کننده مهره ای است در دست بازی ساز و از خود اراده ای ندارد. حداکثر دخالتی که در اجرا دارد حالت تدافعی است که به خود می گیرد یا امتناع از پذیرش حکم. در هر صورت حضور مخاطب اجرا را به راه دیگری نمی برد و ساختار پرفورمنس جوری کانالیزه شده که هر کس از دری وارد و از دری دیگری خارج می شود.سر و ته جریان بسته است و این به نظر با اساس پرفورمنس که در آن مرز میان بازیگر و تماشاگر برداشته می شود و اجرا بر رخداد و تصادف استوار است، مغایرت دارد.
مخاطب که در اجرای از " امام حسین تا آزادی "مجرم قلمداد می شود ، پس از پایان اجرا به شهر باز می گردد. جایی که به نظر می رسد جایگزین مفهوم زندان به طور اعم باشد.
در این پایان بندی، اندیشه تقدیری ایده پرداز رویکرد شقاوت گرمی یابد .آدمهای امروزی حتی اگر در میدان آزادی باشند، باز هم آزاد نیستند. این اعتراضی به بنیادهای مدنیت عصر حاضر است .
ایده پرداز با ابزار ماشین به نقد ماشین گرایی می پردازد. چنین برمی آید که در فراگرد متمدن شدن بشر حتی ایجاد صورت بندی های اجتماعی –اقتصادی تحت لوای قانون در طول قرن ها،نتوانسته خوی صبعانه و بدوی بشر را دست آموز خود سازد و در گردشی دوار بازگشت به مبناهای زندگی آدمی نه در صورت، که در محتوا آغاز گشته است.
فروپاشی متمدنانه تمدن! که از دیر باز در لباس جنگ ظهور یافته در این اجرا با وام گرفتن شمایل کوپن بنزین در پرونده مجرمیت آدمها ، تجلی می یابد.
انتخاب این نشانه در کنار رمان ناتمام محاکمه کافکا که مانند سایر آثار این نویسنده آلمانی زبان چکوسلواکی الاصل اروپا دست به عبث نمایی مناسبات بینا فردی می زند و در هاله ای از طنز و خشونت، بی ارتباطی نوع بشررا به چالش می کشد، مانفیست این اجرا است.
شهر و خیابان بستر خشونت غریزی می شودکه موتور محرک جنگ های خرد و کلانی است که راه می افتد. سرشت بشر است که نقادی می گردد نه حتی فرماسیون های سیاسی – اجتماعی.
آنجا که بشر با چراغ روشنگر آگاهی گام بر نمی دارد همواره به بیراهه غریزه کشانده می شود، خواه در ساحت اجتماعی، خواه در حوزه فردی!

هیچ نظری موجود نیست: