چرا فایت ؟! آیا " من " آدمی خشونت طلب است ؟ تا زمان اجرای پرفورمنس " چهره مرد برنده " نه یک مشت زده بود نه یک مشت خورده بود. البته مشتی که بیرونت را کبود کند ! پس اینهمه زد و خورد از چه انباشتی آزاد شد ؟ اینهمه احساس چکاندن از کجا آمد؟ آنهم از سوی فیلمسازی که در فیلمهایش حتا شلیک یک گلوله نبوده است.
آیا " من " ؛ آدمی صلح طلب است ؟ در ذهن " من " واژه صلح و عدالت روی سیبلی نوشته شده که آنقدر سوراخ سوراخ شده بیشتر مناسب کیوریتوری ست تا این تابلو انتزاعی خاورمیانه ای را داغ داغ به زیر چکش حراج کریستیز بفرستد.
در این عکس های رادیولوژی که روز بعد از اجرا از چند ناحیه آسیب دیده من-پرفورمر-مضروب گرفته شده هیج نشانی از شکستگی یا درد دیده نمی شود اما به تشخیص پزشک معالج باید حداقل 4 هفته " من " حامل درد باشد.
این من حامل درد اواسط سال 88 از سر بی فایتی رضایت میدهد تا به روانکاو مراجعه کند. روانکاو جوان با صورت تراشیده و ترکیب تیپا نخورده مقابل تو می نشیند و برای " من " سر تا پا گوش می شود. تو با تردید به این فکر می کنی این گوش وقتی دهان شود آیا می تواند راه تازه ای پیشنهاد دهد و شروع می کنی به یک نالیدن کنترل شده : سه ساله که فیلم نساخته ای ؛ سه تا از فیلمهایت توقیف شده ؛هیچکدام از فیلمهایت در ایران منتشر نشده ؛ دزدها خانه-استودیوات را جارو کرده و برده اند ؛ سه ماهه که افسردگی حاد گرفته ای؛ سه هفته ست که به خودکشی فکر می کنی ؛ سه روز است که قلب درد گرفته ای ؛ ... و همینطور رگبار کلمات سیاه و در نهایت سکوت .
حالا نوبت به او می رسد تا دهان شود . او شبیه تلویزیون عصا قورت داده و با احتیاط می گوید : عدد سه در حرفهای تو زیاد تکرار می شود باید عدد سه را بیشتر باز کنی ! وقت تمام می شود وقت پول دادن است .تنها سه وعده دیگر با هم ملاقات میکنیم.به سرعت من روی صندلی او می نشیند و او روی صندلی تو.من تصمیم می گیرد ادامه ندهد و رمزگشایی عدد سه روی زمین می ماند!
همه نیروهای بازدارنده درون من در هیبت یک فایتر – بوکسور دو متری بروز پیدا کرده که نیروی اراده را قبل از گلاویز شدن با چند علامت تعجب ناک اوت می کند . چطور من اجازه داده بودم تا همچین ابولهولی در من جای بگیرد از من تغذیه کند و سانت به سانت رشد کند و در من ریشه بدواند و گهگاه به تمسخر لبخند بزند.
من هرگز قصد نداشتم چهره مرد از قبل بازنده را به نمایش بگذارم حتا اگر کالبد بیرونی چنین پوزیشن نابرابری ( سه وعده – سه راند چهل و پنج دقیقه ای ) شکست را تداعی کند . تراپی با سه وعده حاصل نمی شود. این یک فیلم هالیوودی نبود که قهرمان در همان سالن سینما ببرد شاید بیشتر شبیه به جلسات آنژیوگرافی رگهای مسدود شده قلب پدرم باشد که پزشک معالجش تپانچه الکترونیکی را بدست گرفت و شبیه بازی با ایکس باکس مقابل مانیتور نشست و چربی های انباشته را فایت کرد و هر بار موفق شد تا یکی از رگهای مسدود شده را باز کند . از آن به بعد پدرم نفس می کشد.او دیگر رگ مسدود شده در تن ندارد.تفاوت ماجرا در همین جاست .انسداد من از نوع پدرم نیست که یک جایی از تنم را سوراخ کنند و ماسماسکی را در آن فرو کنند تا برود نزدیکی های انسداد رگی که بشود آن را لمس کرد و صفر و یک های دستگاه بتواند آن را شناسایی کند و بالاخره مغز متخصصی به آن شلیک کند.فایت فایت فایت و هپی اند.
تراپی با سه وعده حاصل نمی شود وقتی که رادیولوژی قادر نیست درد شدید دنده چپ مرا نشان دهد و ماسماسک آنژیولوژیست به نزدیکی های آن نیز راهی نمی برد.
محمد شیروانی سه مهر نود و یک
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر