منابع:
امیر راد در گفتگو با روزنامه هنرمند و خبرگزاری هنرآنلاین
سمیرا افتخاری: ابتدا یک تعریفی از پرفورمنس داشته باشید و بعد تفاوت آن را با پرفورمنس آرت برایمان بگویید؟
امیر راد: ارائه تعریف در هنر و به خصوص هنر معاصر اگر نه ناممکن اما دشوار است. در هنر معاصر زمانیکه شما تعریفی را ارائه میکنید بلافاصله بر ضد خودش عمل میکند و تعریفی جدیدتر سربرمیآورد. بنابراین من معمولا تاکید میکنم که به جای تعریف، ویژگیها را مشخص کنیم، در واقع ویژگیهای پرفورمنس آرت بیان شود و نه یک تعریف مشخص از آن.
هنرمند معاصر میتواند با هر اثر هنری خود تعریفی منحصر به فرد از هنر و مدیومهای آن ارائه کند امری که برآمده از فردیت هنرمند است به این ترتیب هر اثر هنری می تواند مرزهای تعریف را گسترش دهد و حتی دگرگون کند. بنابراین من هم سعی می کنم بر ویژگیهای پرفورمنسآرت متمرکز شوم. اما درباره بخش بعدی سوال شما، یکی از مسائلی که ما از سال اول شکلگیری "فستیوال سی پرفورمنس،سی هنرمند،سی روز" روی آن تاکید ویژهای داشتهایم، همین تفاوت پرفورمنس و پرفورمنس آرت بوده است. منشا سوء تفاهمها ناشی از شباهت واژههای پرفورمنس و پرفورمنس آرت است که اولی به "اجرا" و دومی به دنبال آن و به اشتباه به "هنر اجرا" ترجمه شده است. به همین دلیل هم تاکید دارم تا واژههایی اینچنین که اسامی خاص هستند ترجمه نشوند. "اجرا" جزیی از بسیاری از آثار هنری در حوزههای گوناگون است، مثل تئاتر و موسیقی و... اما هر اجرایی، پرفورمنس آرت نیست. به بیان دیگر اجراهای موسیقی، نمایش و ... پرفورمنس هستند، اما پرفورمنس آرت نیستند. پرفورمنسآرت برآمده از حوزه هنرهای تجسمی است و یک سابقه، خاستگاه و تاریخ مشخص دارد، در نتیجه ویژگیهای مشخصی هم برای آن بیان میشود. من این ویژگیها را به طور خلاصه اینگونه بیان میکنم، پرفورمنس آرت پروسه خلق اثر هنری است در تعامل بین پرفورمر و مخاطب در زمان و مکانی واقعی.
برای مشخص شدن این تفاوتها اگر امکان دارد هرکدام از این ویژگیها را کمی توضیح دهید؟
به دلیل برخی اشتباهات و شباهتها و صرفا برای درک بهتر من برخی از مثالهایم را در تقابل با تاتر کلاسیک خواهم آورد. امری که در پرفورمنس آرت بسیار مهم است پروسه خلق اثر هنری است ، آن روندی که اثر خلق میشود و نه آن اثر و نتیجه ملموس نهایی. درمدیومهای کلاسیک مانند نقاشی و مجسمه اثر نهایی و ملموس و به بیان دقیقتر آبجکت نهایی اهمیت دارد، اما در پرفورمنس آرت آن مسیری که شما قرار است به آن اثر برسید مهمتر است و اصلا اهمیتی ندارد که در پایان شما به یک آبجکت برسید یا نرسید. در تئاتر یک برنامهای دارید و از یک نقطهای آغاز و در نقطهای ختم میکنید، پیشتر امری را در ذهن دارید و آنرا به ذهن مخاطب منتقل میکنید. اما در پرفورمنس آرت چنین چیزی وجود ندارد، بلکه کل پروسهای که طی میشود مهم است. قرار بر این نیست تا چیزی به ذهن مخاطب منتقل شود بلکه قرار است چیزی در ذهن مخاطب ساخته شود. در طی این پروسه مخاطب خود نقش فعال دارد به اینگونه که از حضور صرف او تا مشارکت عملیاش زمینهساز شکلگیری فضا و اثر خواهد بود. حتی جاگیری مخاطب در مکان اجرا اهمیت مییابد. فکرکنم به طور خلاصه اهمیت مخاطب و مفهوم تعامل روشن شده باشد چون گاه ویژگی تعامل به اینتراکشن عملی کاسته میشود و این آسیبی جدی در بسیاری از آثار است.
دو ویژگی دیگر زمان و مکان واقعی است، که بازهم مقایسه آن با تئاتر کلاسیک راهگشا است. شما در تئاتر معمولا یک دکور دارید، یعنی مکان را به یک مکان فرضی تبدیل میکنید و قراردادی بین شما و مخاطب شکل میگیرد که به عنوان مثال اینجا یک جنگل است و یا یک دفتر کار، در حالیکه در پرفورمنس آرت مکان هویت خود را حفظ میکند اگر شما در گالری شماره ۵ موزه هنرهای معاصر تهران مشغول اجرا هستید، همچنان مکان همان گالری شماره ۵ است. در باره زمان هم اگر درتئاتر ما با مخاطب خود قرارداد می کنیم که در اجرا درسال ۱۹۶۵ اتفاق میافتد و یا در آینده و حتی در زمانی نامعلوم، در پرفورمنس آرت اما، زمان زمان واقعی است. یعنی اگر در روز ۱۷ دیماه ۱۳۹۴ ساعت ۵ پرفورمنسآرت اجرا میشود همچنان زمان همان ۱۷ دیماه ۱۳۹۴ ساعت ۵ است. در نهایت اینکه پرفورمنسآرتیست، مخاطب و زمان و مکان واقعی، بخشی از کانتکست (context) خلق پرفورمنسآرت هستند.
کانتکست (بستر) خلق اثر هنری چه اهمیتی در این مدیوم دارد؟
مدیومهای معاصر و پرفورمنسآرت به عنوان بخشی از آن کانتکسچوال(contextual) هستند به عبارتی با بستر خلق خود نسبتی مستقیم دارند. بحث در این زمینه بسیار گسترده است اما سعی میکنم با مثالی مسئله را تا حدودی روشن کنم. همین اتاقی که من و شما در آن هستیم را در نظر بگیرید این اتاق بدون من و شما مکانی است که حال با حضور من و شما فضایی پیدا میکند. به این ترتیب حضور هر شخص دیگری هم فضا را دگرگون میکند. از سویی اینکه امروز و در این تاریخ و در این مکان و با توجه به تمام شرایط ما مشغول صحبت هستیم یک فضا ایجاد می کند که اگر فقط عنصر زمان در این مثال تغییر میکرد -به عنوان نمونه فردا- این گفتگو صورت دیگری مییافت. پس هر پرفورمنسآرت با توجه به تغییر کانتکست هر بار که اجرا میشود اثری است جدید. از سویی به دلایل ذکر شده باید توجه داشت که پرفورمنسآرت یک مدیوم سایت اسپسیفیک(Site- specific) هم هست یعنی مکان محور است و در آن مکان به فضا تبدیل میشود.
پس این مدیوم واجد ویژگیهای بومی هم هست.
بله بارها از من پرسیدهاند که پرفورمنسآرت ایران چه ویژگیای دارد. همواره پاسخ من این است که پرفورمنسآرتی که در ایران با پرفورمنسآرتیست ایرانی و با مخاطب ایرانی اجرا می شود اثری است منحصر به فرد و نیاز به وامگیری عناصر بیگانه و یا حتی تاکید فرمال بر عناصر بومی ندارد. البته همواره می توان نسبت ایده با کانتکست اثر را سنجید و نقد کرد.
همینجا باید این را هم اضافه کنم که به دلیل کانتکسچوال بودن این مدیوم ما چیزی به نام کپی کردن در پرفورمنسآرت نداریم. بسیاری از بزرگان این حوزه آثار دیگر هنرمندان را بارها اجرا کردهاند اما چون کانتکست تغییر یافته است با اثری دیگر مواجه هستیم که اصطلاحا به آن ریپرفورمنس (reperformance) میگویند.
اما هنوز انتظار مخاطب ایرانی از پرفورمنسآرت این است که یک اجرا و یک حرکتی داشته باشد ویک نوع بازی نزدیک به بازی تئاتر را شاهد باشد آیا به خاطر این است که پرفورمنسآرت برای مخاطبان جا نیفتاده است و یا مخاطب به دنبال یک تئاتر محیطی است؟
این امری طبیعی است. حدود پنج سال پیش که من اولین فستیوال را برگزار کردم ، ۳۰ پرفورمنسآرتیست برای فستیوال را نمی توانستم پیدا کنم یعنی ما این تعداد هنرمند فعال در این زمینه نداشتیم. تعداد کمی نسبت به این مدیوم شناخت داشتند و به ندرت اجراهایی در مکانهای مختلف و به همین نام دیده میشد. غالبا این اجراها هم در بهترین حالت پرفورمنس بودند و نه پرفورمنسآرت. بنابراین شما در ایران با یک مدیوم نسبتا جدید مواجه هستید. گو اینکه ما از اواخر دهه چهل و اوایل دهه پنجاه به طور مشخص هم آثار و هم فعالیتهایی در این زمینه داشتهایم اما مواجهه متاخر ما از اواخر دهه هشتاد و اوایل دهه نود بوده است که به طور جسته و گریخته دوباره حرکتهایی در این حوزه شکل میگیرد تا فستیوال سی پرفورمنس، سی هنرمند، سی روز. پس طبیعی است که مخاطب خیلی راحت و ساده نتواند با این مدیوم ارتباط برقرار کند چرا که هنوز آشنایی کافی نسبت به آن ندارد. اگر شما برگردید به تمام نوشتهها و مصاحبههایی که ما از سالهای اول تا به امروز داشتهایم، میبینید که یکی از نقاط تاکید ما بر این امر بوده است که میخواهیم مخاطبان و حتی هنرمندان حوزههای گوناگون را با این مدیوم آشنا نماییم. فکر میکنم در این زمینه تا حد زیادی موفق بودهایم و البته تا فراگیر شدن این موضوع زمان لازم است.
پس شما معتقدید که مخاطبان باید آموزش ببینند.
بله. برای درک اثر هنری معاصر باید زمینه مشترکی از دانش میان هنرمند و مخاطب باشد. این دانش از طرق مختلف مانند آموزش مستقیم، رساتههای دیداری، مطبوعات، موسسات آموزش عالی و … منتقل می شود. ما در این پنج دوره سعی کردهایم در زمینه آموزش مستقیم به مخاطبان و هنرمندان فعال باشیم که تا حد زیادی هم موفقیتآمیز بودهاست.
در یک دوسال گذشته برخی از چهرههای سرشناس سینما و تلویزیون هم آثاری در زمینه پرفورمنسآرت ارائه کردهاند و برخی مخاطبان انتظار دیدن این چهرهها را دارند، فکر می کنید دلیل پرداختن این چهرهها به پرفورمنسآرت چیست؟
اجازه بدهید که به یک نکته مهم اشاره کنم. بسیاری از هنرمندانی که از حوزههای دیگر به اجرا روآوردهاند آثارشان پرفورمنس است و نه پرفورمنسآرت. خود من اولین فردی بودهام که بنا به اهداف فستیوال برای معرفی پرفورمنسآرت به هنرمندان سایر حوزهها از هنرمندانی همچون صابر ابر، شهرام مکری، محمد شیروانی، حسن معجونی، خانم رخشان بنی اعتماد، باران کوثری و … برای حضور در این فستیوال دعوت کردهام. دلیل این دعوتها همانطور که اشاره شد آشنا کردن این هنرمندان با این مدیوم بودهاست، و مانند سایر مدیومها برخی از این هنرمندان این مدیوم را در جهت بیان هنری افکارشان مناسب یافتند و در این زمینه به فعالیت ادامه دادند و برخی هم نه. مدیومهای هنری مختص عدهای خاص نیست و مثلا نمیتوان گفت فلان شخص چون بازیگر سینما است پس حق ندارد پرفورمنسآرت اجرا کند همانطور که نمیشود گفت حق ندارد نقاشی کند! اما اینکه برخی از این هنرمندان بدون شناخت عمیق آثاری در حوزههایی مثل تئاتر تجربی و از این دست خلق میکنند- که در نهایت هم یک پرفورمنس هستند- و با عنوان پرفورمنسآرت ارائه میکنند امری است دیگر که به شدت به مشکلات ما برای آموزش صحیح میافزاید. تجربههای اخیر توسط برخی از هنرمندان سینما و تئاتر از این دست هستند، که گاه منتقدان دوست برای جا دادن این آثار در حوزه پرفورمنسآرت دست به دسته بندیهای عجیبی مانند پرفورمنسآرت تئاتری و پرفورمنسآرت تجسمی میزنند که پیشتر و به تفصیل دلایل مخالفتم با این نوع دستهبندی را اعلام کردهام و از سویی برای من روشن نیست مگر عنوان تئاتر تجربی و یا به طور ساده اجرا چه اشکالی دارد که حتما باید از عنوان پرفورمنسآرت استفاده نمایند.
چقدر به اهدافی که از روز اول مدنظرتان بوده رسیدید؟
از ابتدا معرفی پرفورمنسآرت به مخاطبان و هنرمندان یکی از اهداف کلیدی ما بوده است. از سویی این معرفی فراگیر علاوه بر روشهای غیر مستقیم مانند دعوت هنرمندان و مواجهه مخاطبان با اثر نیاز به فعالیت آموزشی مستقیم نیز داشته است. در مجموع تا حد بسیار زیادی در رسیدن به اهدافمان موفق بودهایم. یکی از شاخصهای این موفقیت حضور این فستیوال در موزه هنرهای معاصر تهران است. مانند هر مجموعه دیگری ما نیز افقهای جدید را رصد می کنیم و به دنبال اهداف جدیدتری هستیم از آن جمله دعوت از هنرمندان بینالمللی در این فستیوال یک از اهداف آینده نزدیک است.
در بخش آموزش مستقیم چگونه عمل کردهاید؟
هرساله و در طول فستیوال کارگاههایی برگزار میشود که نتیجه عملی آن گروه بتا است و آخرین اجرای هر فستیوال توسط این گروه انجام میگیرد. گروه بتا در چند دوره گذشته محل آموزش بسیاری از هنرمندان این عرصه بودهاست که امروز برخی از آن ها به عنوان پرفورمنسآرتیست در همین فستیوال حضور دارند. این کارگاهها با همین هنرجویان هر ساله تا ششماه بعد از فستیوال فعالیت آموزشی تئوری و عملی دارد و بعد از آن هم فعالیتهای خود را در عرصه عملی ادامه میدهد.
کمی در مورد مقالاتی که امسال قرار است ارائه بدهید بیشتر توضیح دهید؟
بخش تئوری فستیوال هرساله به واسطه تمی که برای کارهای عملی به هنرمندان پیشنهاد میشد به مخاطبان و سایر فعالان معرفی میگشت. البته هنرمندان در اتنخاب این تم آزاد بودند و اصولا من درباره ایده هنرمندان دخالتی نمیکنم و صرفا مشاورهها در جهت قرارگیری آثار در حوزه این مدیوم است یعنی گاه ممکن است با برخی از ایدهها مخالف هم باشم اما دخالتی در تغییر آن نمیکنم. این تم ها در چهاردوره گذشته عبارت بودند از نقش پرفورمر، نقش مخاطب، مکان واقعی و زمان واقعی. امسال این بخش را با محوریت تئوری پرفورمنس به صورت مجموعهای از مقالات و یادداشتها و بعد از پایان بخش عملی ارائه خواهیم کرد.
چقدر تاکنون از شما در این راستا حمایت شده است؟
در سالهای گذشته تمامی هزینههای فستیوال را من و گالری ایست به عهده داشتهایم و اسپانسری هم اگر بوده به شکل ارائه خدمات بودهاست. امسال هم موزه هنرهای معاصر تهران این خدمات را بر عهده گرفتهاست اما همچنان اسپانسر مالی نداشتهایم. فعالیت در چنین شرایطی گاه کار بسیار سختی است اما خوشحالم که این سختی امروز نتایج خوشایندی به بار آورده است.
چرا عنوان سی پرفورمنس،سی هنرمند، سی روز را انتخاب کردید؟
انتخاب این عنوان بر اساس شکلی است که برای این فسیتوال در نظر گرفتهام. این شکل هم به دلیل ایجاد یک فضا در یک دوره فعالیت مستمر سی روزه جهت تاثیرگذاری بیشتر بودهاست. تاثیرگذاری آموزشی و در نهایت اجتماعی که از ابتدا مدنظرم بودهاست. اگر این دوره کوتاهتر بود تاثیرگذاری به این شکل امکانپذیر نبود و اگر طولانیتر بود امکان برگزاری آن دستکم در زمان آغاز اولین دوره وجود نداشت.
امسال از میان چند اثر این سی پرفورمنس را انتخاب کردید ؟
امسال من از شصت پرفورمنسآرتیست جهت ارائه طرحهایشان دعوت کردم، که در نهایت با در نظر گرفتن وجوه مورد نظرم سی نفر را انتخاب کردم. امسال تاکید من در انتخاب آثار توجه هنرمندان به پروسه خلق اثر هنری بوده است اما وجوه دیگری هم در انتخاب نهایی مد نظرم بوده است از جمله اینکه تمایل دارم تا حد امکان تعداد خانمها و آقایان نسبت برابر داشته باشد، دیگر اینکه حضور هنرمندان شهرهای دیگر برایم بسیار مهم است و در آخر حضور چهرههای جدید و هنرمندان جوان در کنار پیشکسوتان از اهمیت بالایی برایم برخوردار است به همین دلیل همواره نزدیک به ۷۰ درصد از هنرمندان چهرههایی جدید هستند که آنها را از میان هنرمندان فعال این عرصه انتخاب میکنم.
کمی هم در مورد کانون نیومدیا توضیح دهید، اینکه قرار است این کانون چه کاری انجام بدهد و وظیفهاش چیست؟
از امسال و در پی سیاستهای جدید موزه هنرهای معاصر تهران کانونهایی در موزه هنرهای معاصر تشکیل شدند. این سیاستها مبتنی است بر این که آثار هنری معاصر بیش از پیش در موزه دیده شوند و نگاهی تخصصی در انتخاب این آثار دخیل باشد. این به این معنا نیست که نقاشی و مجسمه معاصر نیستند، بلکه آثار هنری با مدیومهای معاصر منظور نظر این کانونها است. درپی این سیاست، کانون نیومدیا را در موزه هنرهای معاصر تهران تاسیس کردیم. این کانون در سه بخش فعالیت خواهد داشت. یک بخش اجرایی است که آثار هنری را به نمایش در میآورد، بخش دیگر، حوزه آموزش را در برمیگیرد و بخش دیگر تحقیقاتی است. ما هم اکنون با این فستیوال بخش اجرایی کانون را آغاز کردهایم و بخش آموزشی هم همزمان در حال فعالیت است. در بخش تحقیقاتی هم از اساتید، کارشناسان، محققین و هنرمندان درخواست کردهایم تا در این حوزه فعالیت نمایند که جلساتی هم به این منظور تشکیل شدهاست. یکی از ایدههایمان این است که بتوانیم بخشی از جریانات هنری که در ایران وجود دارد را تجمیع و مشخص کنیم، به هر حال چیزی که به نظر میآید، این است که ما در چند سال گذشته نتوانستهایم به طور مشخصی جریانات هنری را در جامعه ایران شناسایی کنیم. گاه جرقههایی از نبوغ و فعالیتهای ارزشمند این طرف و آن طرف دیده میشود که بسیار موفق هستند و گاه در سطح بینالملی هم معرفی میشوند، اما نماینده یک جریان و دوره نیستند. به این منوال در آینده و با نگاه به امروز این نقاط هستند که دیده میشوند بدون آنکه موفق به شکل دادن به یک مسیر و درواقع جریان قابل بررسیای شدهباشند. بنابراین باید از یک جایی شروع کرد و یکی از کارهایی که در کانون "نیومدیا" قرار است انجام شود پرداختن به آسیبهایی این چنین و تلاش برای رفع آنها است.