از نگاه دادائیست ها، پرفرمنس آرت، "چالشگاه"هنرهای تجسمی، شنیداری و اجرایی است. هنرمند، با بهم ریختن تمام قواعد مرسوم و شناخته شده، دست به ترکیب و تجزیه ی تمام مدیوم های هنری میزند و اختیار، به نوعی مهم ترین شرط دوام و تحرک پرفرمنس آرت زنده است.
به طور کل اساسا هنر اجرا، اوبژ ه ی ثابتی نیست، بلکه یک رویداد است. تشریح یک اجرای زنده، در بطن خود آن است و به زبانی دیگر در تاثیری است که روی اجراگر و مخاطب میگذارد، یعنی تجربه ی این دو از این رویداد، خود، توضیح پرفرمنس است. از این راه در بیشتر موارد، بینندگی مخاطب در اجرا، نوعی "هم اجراگر" شدن است.
اجرای بنی اعتماد، یک روند خطی و مسیر علی و معلولی را در پیش داشت و همانند فیلم ها و داستان های کلاسیک، در آخر مبتلا به نتیجه گیری و داوری شد. مخاطب در میانه اجرا، مجاز به مشارکت بود، اما در نهایت، اجازه ی برداشت شخصی و مورد نظر خودش را نداشت.
مخاطبین در فضای تاریک گالری، به داخل دعوت شده و به انتخاب خود نقطه ای از فضای اجرا را برای نشستن انتخاب میکردنند. یک دیالوگ از دو بازیگر مطرح سینما شنیده می شد. در میانه راه، مکالمه قطع شد و مخاطبین داوطلبانه به جایگاه مخصوص می آمدند و ادامه ی گفتمان عقیم را پیش می گرفتند. در پایان اجرا، ادامه ی گفتگوی اصلی پخش میشد ـاین بار به همراه تصویرـ و مخاطبین به تفاوت های بارز گفتمان خود و مکالمه ی اصلی واقف می شدند .
در آخر با بدرقه ی موسیقی پایانی و رمانتیک این "شبه فیلم"، فضای گالری را ترک می گفتند .
بنی اعنماد در حکم هنرمند پرفرمنس آرت، به طور کامل مختار و محق است که از هر مدیومی در اجرایش بهره ببرد و با به چالش کشیدن تمام ژانرهای هنری، اقدام به ارائه ی پرفرمنس آرت زنده نماید اما سوال این جاست که چرا این هنرمند، "فقط " از آکسیون ها و تجربیات گذشته و سینمایی اش بهره میبرد؟ مگر نه این است که همه ی مدیوم ها در این ژانر، حرفی برای گفتن دارند؟ آیا صرف تجربه و اشراف هنرمند به سینما، دلیلی بر ارائه ی یک "اجرای سینمایی" خواهد بود؟ -مقوله هایی که در اجرای باران کوثری،به طور برجسته ترقابل لمس بود ـ .
در میان جمعیت داوطلب شرکت در اجرا، برخی از عوامل این اجرا هم بودند و در پایان، همگی یک به یک به دفتر گالری آمده و مشغول استراحت شدند.
پرفرمنس آرت در پی آن است که چنان حسی در مخاطب بر انگیزد، که این احساس به مثابه یک کنش، او را به تحرک و شراکت در اجرا وادارد، نه آنکه به دنبال ظاهر سازی، بازی نقش، تحریف ایدئولوژی های اجرا، و فریب ذهن مخاطب باشد. اگر یک اجرا، نافذ و احساس بر انگیز باشد، چه نیازی است که عوامل اجرا را در لباس مخاطبین غریبه به دیگران بنماییم؟ در هر صورت همان طور که سابق هم اشاره کردم، علاقه و جدیت هنرمندان تاتر و سینما، و بهره گیری از نقاط قوت و ضعف اجراهای گذشته ی ایشان، عامل اجراهای بسیار موفق در آینده خواهد بود.
محمد حسین ضرغام
پاییز 1391
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر