۱۳۹۳ مهر ۳۰, چهارشنبه

کشتار خرس سفيد (موسیقی برای گفتگو در عصر مشروطه)، آنیما احتیاط



لايه اول :
مشروطه ايرانی لايه لايه است. گفتمان مشروطه با عصر ما در زمانی چند بعدی اتفاق می افتد. نوشتن تاريخ برای مشروطه ايرانی از همان ابتدا بی‌هوده بود. تفسير های آن بی‌هوده تر. تنها رمان يا موسيقی  توان حرکت در چند لايگی مشروطه ايرانی را دارند و بس.

لايه دوم :
خوابهاي عجيب و غريب دست از سرم بر نمي‌دارند.
ساعت چهار عصر بود به گمانم و يا شايد هم بيشتر- قلعه‌ی ورامين چون عين‌القضاتِ شمع‌آجين در حرارت آفتاب رو به ذوب شدن گذاشته است.

کلاس اولي‌ها با کيف‌هاي رنگرنگ مدرسه‌شان، مثل قطاري که از هم گسيخته باشد هر کدام از واگن‌هاش، به سمتي در حال حرکت بودند و کله بعضي‌هاشان بيش از اندازه بزرگ و صورت برخي پر از آبله‌هايي بود، به شکل عقرب و يا وزغ و يا آب گل‌آلود غليظ جلوي قهوه‌خانه. 

آقاي کاوه -معلم رياضي، با صورت کوسه و پيشاني براق-تندتند گام بر می‌داشت تا به ميانه ميدان. ايستاد. کلاس اولي‌ها دور تا دور او جمع شدند. حتا کاسبکارها و پسرکي که شيربرنج و تخمه کدو مي‌فروخت. روي سکوي بلند ايستاد. آقاي کاوه.
 با اشارت ابرو و کلاپيسه کردن چشم به يکي از آنها اشاره کرد.
او قلاده سگي زخمي-شايدم انتري بود نيمه جان- را کشيد. کشيد. خِرکش‌کنان تا وسط ميدان کشيد. رد پاهای سگ خطی بود که روی زمين کشيده مي‌شد. ناخن‌هاش بيرون. کشيد.
ابروهايش مثل ذغالکش‌هاي دهاتي بودند. سگ روی سکو بود. آقاي کاوه از کيف چرمي‌اش يک چاقوي دسته برنزي درآورد و با کيفوری هرچه تمامتر به جان حيوان افتاد. اول از پشت شروع کرد به ضربه زدن. حيوان ضجه مي‌زد – کمانچه‌اي از هم گسيخته.
دور خودش مي‌چرخيد. ضربه‌ی محکمي که به گردن حيوان فرود آمد کارساز بود و خون به هر طرف که حيوان مي‌چرخيد فواره مي‌زد.

مهيب بود و خون می‌پاشيد به هر طرف.
مهيب بود و خون می‌پاشيد به هر طرف.
مهيب بود و خون می‌پاشيد به هر طرف.

خون بر بخار دهان اسبها می‌پاشيد. خون بر پوست گاوها می‌پاشيد. خون بر چادرهای سياه می‌پاشيد. خون بر رفتار برگهای پاييز می‌پاشيد. خون بر آهن و بتن می‌پاشيد.

مهيب بود و خون می‌پاشيد.
چون نبرد تانکها در تاريخ چهارم ژوييه.

لايه سوم :
سر و صدا.





هیچ نظری موجود نیست: