۱۳۹۱ آبان ۱۰, چهارشنبه

"پرفورمنس آرت نیست"، گفتگو با امیر راد


منبع: کتاب هفته نگاه پنجشنبه شماره ۲۹

دلیل  گسترش و استقبال از پرفورمنس ها را در فضای هنری این روزها چه می دانید؟ 

پرفورمنس آرت نتیجه واکنش هنرمندان تجسمی است به چارچوب های دست و پاگیر خلق اثر هنری. هرچند ریشه های تاریخی آن را می توان در جنبش های هنری آغاز این قرن جستجو کرد، اما از میانه قرن بیستم است که ما با آثاری زیر عنوان پرفورمنس آرت روبرو می شویم. از سوی دیگر، با فراگیر شدن این مدیوم و آشنایی با امکانات آن در پاسخگویی به نیاز هنرمندان در جهت بیان ایده وافکار خود شاهد گسترش روز افزون توجه به این مدیوم هنری هستیم. در ایران هم کم و بیش می توان دلایل مشابهی را برای توجیه این علاقه مندی و استقبال یافت. قصد تطابق شرایط اجتماعی و وضعیت جامعه هنری امروز ایران را -به لحاظ تئوریک و عملی- با شرایط دوران ذکر شده در غرب ندارم ولی  این چارچوب ها را در ایران می توان در نگاه تجاری به آثار تجسمی و تحمیل غیر مستقیم نوعی نگاه به هنرمندان و یا دست وپاگیری روند اداری در سایر مدیوم ها جست. از طرفی برخی از هنرمندان ایرانی به عنوان شهروند جامعه جهانی و انسان معاصر،  در پی مدیومی با امکانات بیانی ویژه برای بیان دغدغه های معاصر خود، پاسخ را در پرفورمنس آرت یافته اند. 

سی روز، سی هنرمند، سی پرفورمنسی که هم اکنون در گالری ایست برپاست،  چه تفاوت هایی با آنچه در دور اول رخ داده، دارد؟

در دوره اول این فستیوال، هدف اولیه ما معرفی فراگیر پرفورمنس آرت به هنرمندان و مخاطبان ایرانی بود. برعکس باور عموم، پرفورمنس آرت در ایران پدیده ای جدید نیست و دست کم مطرح شدن آن به عنوان مدیومی نوظهور در ایران و تجربیاتی در این زمینه سابقه ای ۴۰ ساله دارد. اینکه این شناخت و این تجربیات تا چه اندازه درست بوده اند، نیاز به فرصتی دیگر دارد.اما این نکته را متذکر شدم که کاربرد صفت فراگیر را برای آن توضیح دهم. با این سابقه و به اضافه تجربیات هنرمندان در سالهای اخیر، تا پیش از این فستیوال، پرفورمنس آرت در یافتن مخاطبان خود و بازکردن جایش در میان سایر مدیوم ها چندان موفق نبود و حتی مباحث تئوریک حول حوش آن نیز منحصر به کلاسهای تاریخ هنر معاصر و طبیعتا بیشتر حول مسائل تاریخی آن و یا بررسی برخی آثار شاخص شکل می گرفت و نمود بیرونی چندانی نداشت؛ مثلا در مطبوعات. هدف ثانویه ما نیز دامن زدن به مباحث تئوریک در حوزه پرفورمنس آرت بود و آگاهانه گذر به این مرحله را منوط به رسیدن به هدف اولیه خود یعنی معرفی فراگیر پرفورمنس آرت می دانستیم. انتخاب سی پرفورمنس آرت از سی هنرمند عرصه های مختلف هنر جهت نیل به این مقصود بود. امروز، در میانه دومین فستیوال، معتقدم به اهداف اولین فستیوال رسیده ایم. توجه مطبوعات به این مقوله به طرز چشمگیری افزایش یافته است و پرفورمنس آرت ها مخاطبان خود را یافته اند. هنرمندان عرصه های مختلف نسبت به بکارگیری این مدیوم کنجکاو شده اند و تعدادی نیز در همین فستیوال دست به اجرای پرفورمنس آرت هایی زده اند و مباحث تئوریک گسترش یافته است. البته به این نکته آگاهم که تمام این موفقیت ها نسبی است، اما با نگاه به شرایط پیشین قابل توجه است. به عنوان مثال، در حوزه مباحث تئوریک متاسفانه بیشتر بحث ها و نقدها شفاهی است و بیشتر شکل غرغر دارد اما به هر حال فعالیت سایرین و برخی نشست ها و گفتگو ها، حتی اگر شکل تعارض با این فستیوال را داشته باشد، پدیده فرخنده ای است.
 در مورد خود پرفورمنس آرت ها در دوره اول، من و محمد رضایی راد  هدفی را از پیش تعیین کرده بودیم که آن رسیدن به حداقل ده پرفورمنس آرت موفق بود. با توجه به حضور هنرمندان سایر مدیوم ها و مواجه شدن آن ها با یک مدیوم جدید، رسیدن به این هدف کمی دور از دسترس می نمود اما در پایان تعداد پرفورمنس های موفق کمی بیش از این تعداد بود.
در فستیوال دوم ما همچنان پیگیر اهداف اولیه خود هستیم اما در این فستیوال بر یکی از ویژگی های پرفورمنس آرت یعنی نقش مخاطب در روند شکل گیری پرفورمنس آرت تاکید بیشتری داشته ایم.

با توجه به گستردگی مفاهیمی که این روزها در پرفورمنس های به اجرا درآمده، مورد استفاده قرار می گیرد،به نظر شما این آزادی تا کجا می تواند پیش رود؟ اصلا محدودیتی در این رابطه وجود دارد؟

پیدایش پرفورمنس آرت در واکنش به محدودیت های موجود در مدیوم های کلاسیک قابل شناخت است. باید توجه داشته باشیم که این ویژگی تمامی مدیوم های معاصر است. در هنر معاصر ارائه تعریف از هنر بلافاصله منجر به تعریفی بر ضد خود خواهد شد. برای توضیح بیشتر باید به یکی از ویژگی های هنرمند معاصر اشاره کنم که از دستاوردهای مثبت دوران مدرنیسم است و آن، چیزی نیست جز فردگرایی. هنرمند معاصر بر پایه فردگرایی  با هر اثر هنری تعریف خود را ارائه می دهد و به این ترتیب مرزهای این تعاریف دائما در حال دگرگون شدن، جابجایی و یا فراخ تر شدن هستند.
پرفورمنس آرت هم از این قاعده مستثنی نیست و تازه ویژگی ای دارد که کار را مشکل تر هم می کند. پرفورمنس آرت تا زمانی که رخ نداده است هیچ چیز نیست. پرفورمنس آرت پروسه شکل گیری اثر است و نه خود اثر. چگونه می توان برای چنین پدیده ای تعریف قائل شد؟ به همین دلیل در پرفورمنس آرت ما به بیان ویژگی های پرفورمنس آرت می پردازیم.
اما درباره بخش دوم سوال شما، در تولید اثر هنری هیچ محدودیتی وجود ندارد هر هنرمندی به هر شکلی می تواند دست به تولید اثر هنری بزند. اینکه این اثر هنری در حوزه مدیوم مورد نظر هنرمند قرار می گیرد یا نه بحث دیگری است. همین جا توجه شما را به گفته پیشین ام درباره ارائه تعریف جدید توسط هنرمند جلب می کنم. مثالی می زنم: پرفورمنس آرتیستی می خواهد اثری با تعریفی کاملا شخصی از این مدیوم ارائه کند، بنابراین در حین اجرا شاهد دگرگون شدن برخی از ویژگی های پرفورمنس آرت خواهیم بود. اگر به چارچوب ها قائل باشیم اصلا هنرمند، پرفورمنس آرت ارائه نکرده است که بخواهد تعاریف آن را تغییر هم بدهد!  شاید کمی پارادوکسیکال به نظر بیاید. اما این جا دقیقا همان جایی است که مهمترین  و جریان ساز ترین آثار هنری پدید آمده اند. یادآوری نظر منتقدان هنری هم عصر گوگن درباره آثار او-که آن ها را نقاشی نمی دانستند- شاید روشن کننده باشد. اما به هرحال، ذکر این نکته هم ضروری است که پذیرش این آثار به عواملی گوناگون و خارجی هم بستگی دارد؛ مثل منتقدان هنری، نهادهای هنری و ....

به طور کلی، نظر شما درباره تعریف و ویژگی های پرفورمنس آرت چیست؟

پرفورمنس آرت در واقع پروسه خلق اثر هنری است در تعامل بین پرفرمر(اجرا کننده) و مخاطب در یک کانتکست (بستر) واقعی‌. این بستر دربرگیرنده مکان و زمان واقعی‌ و مخاطب است. یعنی‌ مخاطب در شکل گیری این بستر هم نقش دارد. بنابر این اجرا کننده، خود از نتیجه اثر آگاه نیست چون با مخاطبین متفاوت و در بستر‌های گوناگون، اثر متفاوتی خلق خواهد شد. یعنی‌ همواره اثر هنری از خالق خود پیشی‌ می‌گیرد. بنابراین اگر بخواهم عناصر شکل دهنده یک پرفورمنس آرت و یا به اعتباری ویژگی های آن را نام ببرم باید بگویم: پرفورمر، مخاطب، زمان واقعی، مکان واقعی. در بیشتر متون امروز کلاسیک شده از این چهار عنصر به عنوان ویژگی های اصلی پرفورمنس آرت یاد می شود. اما همین جا اشکالی پیش می آید و آن اینکه امروز، بسیار از پرفورمنس آرت ها بر ایده غیاب پرفورمر اصرار دارند و یا در سال های اخیر شاهد پرفورمنس هایی هستیم که بر اساس واقعیت مجازی استوارند. بنابراین بهتر است این عناصر را اینگونه بیان کنم: پرفورمنس (اجرا)، زمان واقعی، مکان واقعی، مخاطب (تعامل با مخاطب).  اما به هیچ وجه نباید نسبت به این ویژگی ها تعصب داشت و به نظرم هنرمند در هر زمان می تواند پا را فراتر از این مرزها بگذارد. گواینکه در بیان ویژگی های مد نظرم چنین رویکردی را در نظر داشته ام.
شاید ذکر این نکته هم ضروری باشد که گاهی سوء تفاهم هایی هم در بیان این ویژگی ها هست که برخی از آن ها  در ایران هم بسیار رایج است. برای مثال بارها شنیده ام که استفاده از بدن را به عنوان یکی از ویژگی های اصلی پرفورمنس آرت نام می برند در حالیکه استفاده از بدن در پرفومنس آرت یکی از روش های پرفورمنس آرتیست ها است و پرفورمنس آرت هایی با چنین ویژگی ای را می توان زیر مجموعه مهمی از پرفورمنس آرت به شمار آورد ولی نباید فراموش کرد که بسیاری از پرفورمنس آرت ها چنین مبنایی ندارند. و یا تعامل مخاطب با پرفورمر را در کنش عملی مخاطب خلاصه می کنند در حالیکه گاه بی کنشی عملی مخاطب خود یک نوع کنش محسوب می شود که مثال بارز آن را در اثر "یوکو اونو" به نام Cut Piece می توان دید.

یکی از سوء تفاهم ها همین مسئله کلمه پرفورمنس و پرفورمنس آرت است می توانید درباره  آن توضیح دهید؟

 منشا سؤ تفاهم‌ها ناشی‌ از شباهت واژه‌های پرفورمنس (اجرا) و پرفورمنس آرت (هنر اجرا) است. "اجرا" جزیی‌ از بسیاری از آثار هنری در حوزه‌های گوناگون  است مثل تئاتر و موسیقی‌ و... اما هر اجرایی، پرفورمنس آرت نیست. به بیان دیگر اجراهای موسیقی، نمایش و ... پرفورمنس است اما پرفورمنس آرت نیست. 

به نظر می رسد که در حال حاضر مرزهای تئاتر و پرفورمنس  باریک شده اند. این را هم می توان از اتفاقاتی که در این حوزه رخ می دهد، مشاهده کرد و هم اینکه حضور هنرمندان تئاتر در این حوزه بسیار ملموس تر از دیگران است. در این خصوص توضیح می دهید؟

به عکس، من تصور می کنم نه تنها مرزهای باریکی ندارند بلکه مرزها به شدت فراخ است. من فقط به ذکر چند نکته کلی در تفاوت این دو مدیوم می پردازم چون بحث کامل درباره آن مجالی دیگر می طلبد. در تئاتر، زمان قراردادی است یعنی در حین نمایش، شما قرارداد زمانی را می پذیرید. برای مثال الان ساعت ۲ بعد از نیمه شب است و یا در چند دقیقه، زمان از روز به شب تغییر می کند. در حالیکه در پرفورمنس آرت زمان واقعی است و پرفورمنس در همان زمان اتفاق می افتد. در تئاتر مکان هم قراردادی است مثلا شما می پذیرید که در حال تماشای یک قصر قاجاری هستید در حالیکه در پرفورمنس آرت مکان هم واقعی است و پرفورمنس آرت واقعا در گالری و یا خیابان در حال اتفاق افتادن است. در تئاتر شما شخصیت پردازی دارید در حالیکه در پرفورمنس آرت شخصیت واقعی است و در پروسه خلق اثر، تغییراتی واقعی پیدا می کند. در تئاتر متن نقش مهمی دارد و به عبارت دیگر همه چیز از پیش تعیین شده است در حالیکه در پرفورمنس آرت پروسه خلق اثر مهم است و هیچ چیز از پیش تعیین شده نیست. البته این تفاوت ها در تئاتر تجربی و معاصر شکل دیگری می گیرد و گاه گزاره های بالا معتبر نیستند.
این نکته را هم باید اضافه کنم که تا بدین جا من به صرفا به بیان ویژگی های پرفورمنس آرت و برخی تفاوت های آن با سایر مدیوم ها مثل تئاتر پرداخته ام در حالیکه حول و حوش تک تک این ویژگی ها بحث ها و تئوری های گوناگونی وجود دارد، مثلا درباره زمان و مکان واقعی و ارتباط آن ها با یکدیگر و یا نقش مخاطب و پرفورمر در شکل گیری فضا و ... که طبیعتا می توان در آینده بیشتر درباره آن ها بحث کرد.
اما درباره بخش دوم سوال شما و علت گرایش هنرمندان تئاتر بد نیست به تجربه ای شخصی اشاره کنم. من زمانی که به شاگردانم مبانی هنرهای تجسمی می آموختم، همواره در پاسخ به پرسش آنها مبنی بر لزوم یادگیری مبانی، جمله ای می گفتم : "همه این چیزها را یاد می گیرید که هرگز به آن ها عمل نکنید." فارغ از اعتقاد و روش امروزم این یکی از نکاتی است که می تواند پاسخ شما باشد. یعنی هنرمندان تئاتر عناصری را که وجه فارغ بین پرفورمنس آرت و تئاتر است به خوبی می شناسند و به آن مسلط هستند به همین دلیل هم راحت تر می توانند آن را به کار نگیرند. البته این یک ایده است و می تواند در صحت وسقم آن تحقیق بیشتری صورت بگیرد. اما عنصر دیگری که می تواند دخیل باشد مسئله پرفورمنس (اجرا) است که به هر حال هنرمندان تئاتری به آن تسلط دارند و آنچنان که گفتم به نظر من یکی از ویژگی های پرفورمنس آرت است.  

بسیاری از هنرمندان حوزه تجسمی،  حضور هنرمندان عرصه های دیگر در فستیوال ۳۰ پرفورمنس را نقد می کنند، نظر شما در این باره چیست؟

همانطور که می دانید پرفورمنس آرت یک مدیوم میان رسانه ای است. وقتی راجع به مدیوم میان رسانه ای صحبت می کنیم به طور ساده یعنی مدیومی که امکان تعامل میان دو مدیوم را فراهم می کند که در حالت عادی چنین امکانی برای آنها متصور نیست و به این ترتیب امکان تجربه امری جدید و همچنین گسترش و بازنگری یکی از خلال ویژگی های دیگری را فراهم می نماید. اگرچه پرفورمنس آرت ریشه در رویدادهای حوزه تجسمی دارد اما این به این معنی نیست که هنرمندان عرصه های دیگر حق خلق پرفورمنس آرت را ندارند. اگر به لحاظ تاریخی هم نگاه کنیم "آرتو" و "کیج" دو هنرمند هستند که از عرصه های دیگر تاثیر غیرقابل انکاری بر آنچه امروز ما پرفورمنس آرت می نامیم، گزارده اند. چرا در هنگامی که مدیومی امکان چنین تعاملی را ایجاد می کند خود را از آن محروم کنیم؟ اتفاقا ما بر این امر اصرار داریم و سیاست ما برای ادامه این فستیوال نیز اینگونه باقی خواهد ماند. در برخی از این نقدها که البته همه هم شفاهی است، تصور می کنم که گوینده گویی به گنج تازه یافته ای رسیده است و می ترسد دیگری آن را مال خود کند. این گنج مدت ها است پیدا شده و متعلق به همه هنرمندان عرصه های گوناگون است، چنان که در دیگر نقاط جهان چنین است. 

برای مثال میگویند یک هنرمند خوب تئاتر نمی تواند یک پرفورمنس آرتیست خوب باشد نظر شما چیست؟

برای چنین حکم کلی ای یک مثال نقض کافی است هرچند نمونه بسیار است. مثلا جان فابر یکی از معتبرترین هنرمندان تئاتر جهان است که پرفورمنس آرت او در بینال ونیز سال ۱۹۸۲ اجرا شد. و یا "باس جان آدر" فیلمساز و پرفورمنس آرتیستی که بعد از گذشت نزدیک به ۴۰ سال از مرگ او آثار او در هر دو زمینه مورد توجه موزه های بزرگ جهان است.

چرا در فستیوال ۳۰ پرفورمنس ....جلسات نشست و گفتگو برگزار نمی شود؟

نشست و گفتگو یکی از راه های نقد و همفکری است. شخصا در شرایط حاضر چندان به نشست ها و گفتگو ها خوشبین نیستم. این جلسات وقتی مکتوب نمی شوند تنها بر مخاطب محدود خود تاثیر می گذارند و اگر با مکتوبات شامل نقدها، گزارش ها، مقالات و ... همراه نباشند نه تنها تاثیر مثبتی ندارند بلکه بر تنبلی مخاطب و متفکر در خواندن و نوشتن می افزایند. معتقدم فرهنگ نقد شفاهی که می توان اسامی دیگری چون غرغر و ... بر آن نهاد آفت هنر است و به همین دلیل هم ما امکان نقد مکتوب را در وبلاگ گالری ایست ایجاد نموده ایم تا به سهم خود نقشی در گسترش فرهنگ نقد مکتوب داشته باشیم که البته بسیار هم مورد استقبال قرار گرفته است.



   

"پرفورمنس تکرار ندارد"، گفتگو با رامین اعتمادی


منبع: کتاب هفته نگاه پنجشنبه شماره ۲۹

داستان این گردهمایی هنرمندان تجسمی در گالری متن اصفهان چه بود؟

این گالری یک برنامه در مورد هنرهای جدید راه انداخته بود که سال قبل فقط هنرمندان اصفهان شرکت کرده بودند اما امسال بچه های تهران هم حضور داشتند تا هم اجرا داشته باشند و هم سخنرانی و نشست. از تهران هم من و امید هاشمی و علی اتحاد و امید بنایی و حمید رضا جدید و ... رفتیم.

به نظر شما دلیل اینهمه بحث درباره چیستی پرفورمنس با اینکه سالها از حضور آن در غرب می گذرد، چیست؟

یکی اینکه در ایران منابع در این زمینه کم است و ما هم دیر با آن آشنا شده ایم و تجربه های اول همیشه خطا دارد اما به مرور درست می شود و ما هم مجبور هستیم تجربه کنیم تا به مسیر درست برسیم و نمی توانیم جلوی تجربه و بحث را بگیریم. اما مهمتر این است که درباره اش بحث کنیم. مثلا اتفاقی که در گالری ایست می افتد خوب است اما کاش کنارش نشست های تخصصی هم می گذاشتند تا در این باره بحث کنیم که آنچه می بینیم پرفورمنس هست یا نه. یا کاری که اقای پسیانی تحت این عنوان انجام می دهند. 

آخر خیلی ها می گویند هنر جدید و پست مدرن مرز نمی شنایسد و تعریف ندارد.

ممکن است تعریف واو به واو نداشته باشد، اما درست نیست بگوییم پرفورمنس مرزی ندارد. حتی خیلی ها می گویند هر اجرایی که می رود در گالری اجرا می شود پس پرفورمنس است. در حالی که اصلا اینطور نیست. به تاریخچه پرفورمنس که نگاه کنید، متوجه می شوید جان کیج که اصلا تجسمی کار هم نبود، گروهی از هنرمندان عرصه های مختلف راه انداخت  که هر یک در جای گالری مانندی کارهای نا متعارفی می کرد. مثلا کارها نه موسیقی بود و نه تئاتر و نه رقص و ... آنها آرتیست تجسمی نبودند . هنرشان هم در شاخه پرفورمنس یا تجسمی نگنجید. بعدها به او پدر پرفورمنس گفتند در حالی که کار او پرفورمنس نبود بلکه شاخه های مختلفی از حرکت او بیرون آمد که پرفورمنس یکی از آنهاست. پرفورمنس مرز دارد اما شاید بتوان گفت مرزهایش خیلی دقیق نیست.

مثلا چه مرزهایی؟

اینکه در پرفورمنس حتما محوریت بدن مد نظر است. حالا ممکن است بگویید در رقص هم، بدن محوریت دارد اما در پرفورمنس بدن حرف می زند و بخش دیگر اینکه پرفورمنس داستانگو نیست. تمرین نمی شود. اگر هم تمرین داشته باشد کاملا ذهنی است. حادثه دارد. یعنی در زمان اجرا تا حدی قابل پیش بینی است. طراحی صحنه و لباس ندارد مگر آنکه پرفورمر نظر خاصی روی آن داشته باشد. تکرار ندارد. اما مثلا آقای پسیانی ۳۰ شب یک پرفورمنس را اجرا می کند. خب این تعریف غلطی از پرفورمنس است. 
می توانیم بگوییم  پرفورمنس در جاهایی به تئاتر خیابانی نزدیک است، اما باز هم تئاتر خیابانی پرفورمنس نیست. چون روایتگر است. اولین سو تفاهم هم از آنجا آمد که ما واژه پرفورمنس را اجرا معنی کردیم. حتی در کتابی از آقای دامون یک بخش تمرینی به انتهای کتابی به اسم پرفورمنس اضافه شده. وقتی از ایشان پرسیدم پرفورمنس که تمرین ندارد گفتند خودم این بخش را اضافه کردم، چون دیدم معنی اجرا می دهد. یعنی حتی کتابی که برای دانشجویان به عنوان یک منبع در نظر گرفته می شود، با چنین بی دقتی رو به روست.

اصلا شما روند رسیدنتان به هنر پرفورمنس چه بود؟ از کدام راه به این زبان بیانی رسیدید؟

من نقاشی می کردم. بعد دیدم برای بیان ایده هایم فضای دو بعدی جواب نمی دهد. شروع کردم به مجسمه ساختن. دیدم حتی این فضا هم آنچیزی نیست که من می خواهم. می خواستم با تماشاگر تداخل داشته باشم. از طرف دیگر هر هنرمندی با خودش این قرار را می گذارد که مخاطبش کیست. آیا از جامعه خودش است یا از جامعه بین المللی. آن وقت سطح زبان تغییر می کند. الان در بینال ونیز 75 درصد کارها ویدئو و پرفورمنس است و تاثیرش بیش از همه. چون مخاطب رو به روی کار نمی ایستد بلکه داخل کار است. همه اینها مرا به سمت پرفورمنس کشاند. این را هم بگویم که یک آرتیست کار می کند و بعد روی کارش نامی می گذارند.

اینکه بدن هنرمند محور کار پرفورمنس است هم در ایران بد جا افتاده. این را هم توضیح می دهید.

ببینید ابزار یک نقاش بوم و قلم مو است. حالا پرفورمر همان هنرمند است فقط ابزارش را تغییر داده. یعنی بوم شده بدنش و قلم مو مثلا شده موهایش و رنگ شاید بشود خون خودش یا اشک چشمانش و ... درست مثل یک گرافیست که چه با دست کار کند چه با کامپیوتر، علم گرافیک همان است و تنها ابزارش تغییر کرده است. برای همین پرفورمنس شاخه هنرهای تجسمی است و به دانش تجسمی نیاز دارد. هنرمند پرفورمر یک انرژی را با این ابزار منتقل می کند . ممکن است این انرژی سکوت باشد. در حالیکه شما در تئاتر نهایتا دارید یک تراژدی یا کمدی  را دنبال می کنید. مثلا مارینا در یکی از کارهایش سه باکس می گذارد و سه روز در آنها زندگی می کند. هر وقت می خواهد از باکسی به باکس دیگر برود از روی نردبانی باید رد بشود که پر از تیغ است. او نمی خواهد به خودش آسیب بزند اما باید به چنان تمرکزی برسد که بدون آسیب به خودش از بین تیغ ها بگذرد. حالا شمای تماشاگر هم مجبور می شوید به همان اندازه به تمرکز برسید. این همان لحظه ای است که او با شما به اشتراک می گذارد و شما به چیزی جز قدم برداشتن او فکر نمی کنید. 
البته در آخر بگویم که دنیای امروز دنیای رادیکال بودن نیست. مثلا شما پرفورمنسی هم می بینید که داستان دارد اما مثلا یک گروه راس ساعت ۹ و همزمان با باز کردن پیچ رادیو کارش را شروع می کند. ولی نمی تواند از قبل تمرینی کرده باشد چون معلوم نیست آن شب اخبار رادیو چیست. آنها با توجه به اخبار آن شب اجرا می کنند و در نتیجه طی سی شب، هر بار کاری تازه را اجرا می کنند.

"پرفورمنس هنری تفننی نیست"، گفتگو با امید هاشمی





شما دو پایان نامه در دوره فوق لیسانس و تز دکترایتان را در زمینه پرفورمنس ارائه دادید. در جشنواره تئاتر فجر سال گذشته هم  نشست"چالش‌های پرفورمنس آرت، تئاتر تجربی، نگره‌های جدید" را برگزار کردید .چه شد که به عنوان یک تئاتری، جذب پرفورمنس شدید؟ چون این روزها تئاتری‌های بسیاری کارهایی از این دست اجرا می کنند اما درباره اینکه آیا این کارها را می توان پرفورمنس نامید یا نه، حرف هایی مطرح می شود.

ایران که بودم، کار تئاتر می کردم و حتی نمی دانستم پرفورمنس چیست. در فرانسه که شروع به تحصیل کردم، استادم نمایشنامه‌ای به ما داد که رویش کار کنیم؛نمایشنامه‌ای که نویسنده، اسم دومش را گذاشته بود "شکنجه زبانی ". درباره شخصی بود که از بچگی در زیر زمین زندگی کرده بود و با هیچ کس ارتباط نداشت. او فقط  بلد بود یک جمله بگوید که ترجمه فارسی آن می شد: “من دوست دارم شبیه کسی باشم که یک روز دیگه یک کس دیگری بود“. در فرانسه، ادای این جمله خیلی سخت است و من هم اصلا فرانسه‌ام خوب نبود. تصمیم گرفتم اجرا را تغییر بدهم. بنابراین یک کار ۶ دقیقه‌ای اجرا کردم. این کار در حقیقت بازتاب رنجی بود که خودم در بیان این جمله به فرانسه می کشیدم. بعد از اجرا، استادم گفت این کار تو یک پرفورمنس است. من این کلمه را یادداشت و به دیکشنری مراجعه کردم. دیدم معنایش می شود اجرا. از این معنی تعجب کردم . چون معادل همان نمایش می شد. اما بعد تحقیق گسترده تری انجام دادم و فهمیدم این اصطلاح به معنای هنری است که ریشه در هنرهای تجسمی دارد. بعدها در تز دکترایم روی روشی کار کردم که به نوعی آموزش پرفورمنس بود و نکاتی که درباره آن  باید یاد بگیریم. مثلا شما در تئاتر، فن بیان و تمرین بدن و ... یاد می گیرید و در عین حال نمایشنامه می خوانید و... اما در پرفورمنس، به خصوص وقتی وارد هنرهای تجسمی می شوید خیلی مشخص نیست باید چه چیزی یاد بگیرید . من دقیقا روی همین موضوع کار می‌کنم. اینکه من به عنوان یک هنرمند جوان باید روی چه چیز‌های کار کنم ، چه مفاهیمی را از چه راهی‌ یاد بگیرم. مساله ارائه یک متد واحد برای آموزش نیست، بلکه پیدا کردن مسیریست برای راه رفتن به سمت.... پرفورمنس هنری بسیار بسیار شخصی است. 
یعنی اینکه چطور پرفورمر شخصیت مستقل هنری‌اش را در تمرینات پیدا کند؟ منظورتان این است؟

یک چیزهایی هست که باید به شکل عمومی یاد گرفت. اما هدف آموزش در پرفورمنس این است که نگاهتان یک جور خلوص پیدا کند. بچه که به دنیا می آید همه چیز را خودش آزمایش می کند. کاری ندارد آتش داغ است یا نه، دست می زند. دستش می سوزد و یاد می گیرد. پیش داوری ندارد. ما بزرگتر که می شویم پیش داوری‌ها به ذهنمان می آید. یکی از دلایل آموزش این است که این پیش داوری‌ها را کنار بگذاریم. من یک مثال شخصی می زنم تا شاید بیشتر کار پرفورمنس را درک کنیم. یکی از تمرین هایی که یکبار انجام دادم این بود که رفتم در یک اتاق که همه جایش سفید بود و تنها سه گلیم رنگی در آن وجود داشت، پنج روز ماندم و فقط جوشانده خوردم؛ بدون این که کتابی بخوانم یا با کسی ارتباطی‌ برقرار کنم و... داستانش هم این بود که من عکس‌ها و ویدئو‌هایی‌ کار  کرده بودم. استادم (مارینا ابرامویچ) اعتقاد داشت ته نگاهم ناخالصی وجود دارد. او می خواست پنج روز فقط با گلیم تنها باشم و اجئزه ورود هیچ عمل بیرونی‌ را به درونم ندارم، تا نگاهم  کمی‌ خالص تر  شود. من پیش زمینه‌های ذهنی داشتم. در آن ۵ روز خلوت، دو روز اول  همه فکرهایم را کردم. هر آنچه که  مربوط به دنیای بیرون بود ، آمد و گذشت،  از روز سوم کمتر خوابم می آمد. کلی انرژی داشتم. و دیگر گرسنگی آزارم نمی‌داد.   سعی‌ کردم کم کم در وجودم پایین تر بروم و به ناخوداگاهم که خالص است نزدیک شوم. در روز‌های آخر به جاهایی‌  از وجودتان می‌رسید که بکارتش تعجب خودتان را هم بر می‌‌انگیزد. این تمرین ها، نه تنها به دست یافتن به حواس گم شده مان کمک می‌کند، بلکه کمک زیادی به حساس تر شدن حواس پنجگانه مان نیز می‌کند 
شاید بحث کردن در این مورد به زمان بیشتری نیاز داشته باشد.
یکی از دلایلی که به هنر اجرا رسیدیم نگاه کسانی بود که فکر می کردند مدرنیسم دیگر به پایان خط رسیده و دیگر بعد از تک رنگ شدن نقاشی توسط رودکو یا رسیدن به موسیقی سکوت هنر مدرنیسم پار ا از این فراتر نمی گذارد. بعد هنر معاصر از دل همان نقاش‌ها بیرون آمد. ایده‌ای که می گفت هنر باید کانسپچوال باشد تا عمومی شود. دنبال مفهومی کردن هنر رفتند. حالا مارینا از بدنش استفاده کرد. اما دیوید هس از ارائه یک شی استفاده کرد. اما پرفورمنس در کشور ما بد ترجمه شده و به این شکل کانسپچوال کردن مطرح نشده. عده‌ای رسما تئاتر اجرا می کنند و اسمش را پرفورمنس آرت می گذارند.

دلیل اصلی این ماجرا یک سوتفاهم زبانی است. کلمه پرفورمنس در انگلیسی معانی بسیاری دارد. غلط نیست اگر به یک کار ترکیبی و رقص بگویید پرفورمنس یا حتی اگر یک نفر که دارد رو پایی می زند. آنجا اشکال پیدا می شود که وقتی‌ میخواهیم بحث کنیم  نمی گوییم درباره چه پرفورمنسی صحبت می کنیم. به همین دلیل، کسی که تئاتر تجربی کار می کند به آن می گوید پرفورمنس و صدای کسانی که پرفورمنس را ادامه هنرهای تجسمی می دانند، در می آید.اما "پرفورمنس آرت" در حقیقت شکل آوانگارد هنرهای تجسمی است. 
یعنی کسی که در شاخه هنرهای تجسمی کار می کند فقط باید پرفورمنس کار کند؟

نه. شخصا لزومی نمی بینم کسی که نمایش کار می کند، پرفورمنس آرت کار نکند. از طرفی، ما نمی توانیم بر اساس تعریف غرب -که در این زمینه موفق هم بوده- به سمت پرفورمنس برویم و تعریفش کنیم و پیاده‌اش کنیم چون جواب نمی دهد. پرفورمنس از برخورد هنرمند و شخصیت او با موانعی که در جامعه وجود دارد به وجود می آید. از طرف دیگر، از غرب تا کشور ما شخصیت آدمها، هنر و موانع متفاوت است. پس این اصطحکاک هم متفاوت است. بنابر این خود پرفورمنس هم می تواند متفاوت باشد. اما اشکال از کجا به وجود می آید؟ از اینجا که اجازه تجربه کردن را کمتر به همدیگر می دهیم. در این هفت، هشت ماهی که کم و بیش در ایران کار می کنم، موانع‌ای که هنرمند‌ها برای هم ایجاد میکنند کمتر از مانع زنی‌‌هایِ حکومت نبود. دعوای هنرمندان تجسمی و نمایش آزار دهنده شده است. اما از طرفی وقتی اهل گفتگو با هم نباشیم، همین می شود که تئاتری‌ها به راه خود ادامه می دهند و فکر نمی کنند به هر حال پرفورمنس فاکتورهایی دارد. یا تجسمی کار‌ها دنیایی را منحصر به خود می‌بینند و بجای اینکه انرژی خود را صرفِ هنر کنند، کار را به خاله زنک بازی میکشانند، که من نمیایم چون فلانی‌ هست و از این چیز‌ها که خودتان بهتر میدانید . مثلا من پرفورمنسی دیدم که می توانست تئاتر خوبی باشد اما  وقتی‌ اسم پرفورمنس آرت روی آن می‌گذاریم نه تنها از ظرفیت‌های پرفورمنس آرت استفاده نکرده که حتا خاصیت نمایشی خود را هم از دست میدهد و چیزی میشود که فکر می‌کنم تأثیری که باید بگذارد را نمیگذارد. 
چرا؟

چون همه چیزش نمایشی بود. و این نمایشی بودن اجازه  رابطه بی‌ واسطه را نمی‌داد، و از طرفی‌ چون در فضای کاملا نمایشی بر گذار نمی‌شد و بدون اینکه همه شرایط رابطه بی‌ واسطه را فراهم کند، کمی‌ بیشتر از تماشای ساده یک نمایش را از مخاطبش انتظار داشت،  کمی‌ مخاطباش را سر در گم و لنگ در هوا می‌گذاشت. در پرفورمنس  آرت همه چیز واقعی است . در آن کار،  بازیگر همه‌اش در حال توهین به تماشاگر بود و تماشاگر هم چون فکر می کرد این یک نمایش است عکس العملی نشان نمی داد. در حالیکه پرفورمنس باید آنقدر واقعی باشد که اصطحکاک به وجود بیاورد و مخاطب آن هم تنها تماشاگر نیست.  اینجاست که همه چیز قاطی می شود. شاید نتوان پرفورمنس را دقیق تعریف کرد چون حاصل تجربیات و برخورد شخصی هنرمند با جامعه و موانع و … است. اما مثلا می توانیم بگوییم پرفورمنس ساختاری فیزیکی‌روانی است که هنرمند خودش را در مقابل مخاطب در این ساختار قرار می دهد و هر اتفاقی در این میان بیفتد، جزو پرفورمنس است. این جمله آبروموویچ است. پس ساختار دارد. ولی او می گوید "هر اتفاقی". اینجاست که مرزش نا محدود می شود.
مثلا چه ساختاری؟

در این هنر نوع نگاه است که نسبت به زمان آن را متمایز می کند. مثلا در تئاتر شما می گویید فلان تئاتر ۸ تا ۱۰ اجرا می شود اما در یک پرفورمنس، زمان گاه جایی تمام می شود که بدن یا ذهن، دیگر شما را یاری نکند. حالا ممکن است برای شما ۴۰ دقیقه طول بکشد وبرای کس دیگر ۱۰ دقیقه. بحث دوم مکان است. نوع نگاه پرفورمر به مکان با یک تئاتری فرق می کند . فاکتور سوم ساختار است. در تئاتر یا هنرهای روایی شما جایی منتظرید کار تمام شود. یعنی اگر ده دقیقه قبل از اتمام کار برق برود، شما با خود می گویید کاش آن را از اول  نمی دیدید . چون پایان کار برایتان خیلی‌ مهم است. اما در پرفورمنس ساختار به شعر نو شبیه است. مثل اینکه شما می توانی تنها یک تکه از یک شعر سهراب سپهری را برداری و بخوانی و لذت ببری، انگار که کامل است. مطمئنا خواندن کامل این شعر تاثیر دیگری دارد.
البته این بحث هم خیلی‌ مفصلتر از این هاست.
خیلی‌ها وقتی با  پرفورمنس مواجه می شوند، می گویند "که چی"؟ شاید دلیلش این باشد که هنوز  زبان ارتباط با آن چندان ترجمه نشده است. 

اول اینکه وقتی کار خوب می بینید، باید در وجودتان یک جای خالی ایجاد شود و شما را وادار کند که ببینید هنرمندش کیست و  می خواسته چه بگوید. پس کار خوب داریم و کار بد. دوم اینکه هنر یک زبان است؛ مثل فارسی. حافظ هر چقدر هم خوب باشد، وقتی زبان فارسی ندانی، لذت نمی بری. پس اگر می خواهی از حافظ لذت ببری باید فارسی یاد بگیری. یاد گرفتن زبان پرفورمنس به عنوان تماشاچی ساده تر از یاد گرفتن زبان چینی یا فارسی است. سومین نکته هم این است که پرفورمنس یک هنر زنده است. شما حتی اگر فیلم آن را ببینید پرفورمنس نیست چون باید در فضا قرار بگیرید. خیلی از آدم هایی که ارتباط برقرار نمی کنند، ندیده اند. فقط شنیده اند بنابراین می پرسند "که چی" . باید رفت و دید و سعی کرد زبانش را یاد گرفت. وسیله ارتباط با پرفورمنس یک جور انرژی است. ببینید، در دنیای امروز پرفورمنس یکی از هنرهای مهم است چون ما در دنیایی زندگی می کنیم که مردم از دیدن تصویر و شنیدن, اشباع شده اند و شاید ترجیح می دهند در فضایی قرار بگیرند که در جریان یک انرژی باشند. دیگر تاثیر گذاری از طریق تصویر یا قصه خیلی‌ سخت و کم شده است. تعداد تصاویری که ما امروز در زندگی‌ روزمره با آنها برخورد می‌کنیم را با ۵۰۰ سال پیش مقایسه کنید تا منظورم را از اشباع شدن تصویر بیابید. پرفورمنس آرت پیشنهاد می‌کند تا از طریق نوع دیگری از هوس به برقراری ارتباط به پردازیم. انرژی‌ای فراتر از پنج حس. پرفورمنس باید این حس‌ها را زنده کند. اما در ایران یک جورهایی تفننی به این هنر نگاه می شود. بله. یک معلم فیزیک هم می تواند پرفورمنس کار کند اما باید بتواند هر لحظه در حال یادگرفتن باشد. برای همین به پرفورمرها باید گفت  هنرمند- محقق. به همین دلیل است که سخت بتوان هم یک سینماگر خوب بود و هم یک پرفورمر خوب. 

اجرای رخشان بنی اعتماد از ایدئولوژی تا انجام، حسین ضرغام


از نگاه دادائیست ها، پرفرمنس آرت، "چالشگاه"هنرهای تجسمی، شنیداری و اجرایی است. هنرمند، با بهم ریختن تمام قواعد مرسوم و شناخته شده، دست به ترکیب و تجزیه ی تمام مدیوم های هنری میزند و اختیار، به نوعی مهم ترین شرط دوام و تحرک پرفرمنس آرت زنده است.
به طور کل اساسا هنر اجرا، اوبژ ه ی ثابتی نیست، بلکه یک  رویداد است. تشریح یک اجرای زنده، در بطن خود آن است و به زبانی دیگر در تاثیری است که روی اجراگر و مخاطب میگذارد، یعنی تجربه ی این دو از این رویداد، خود، توضیح پرفرمنس است. از این راه در بیشتر موارد، بینندگی مخاطب در اجرا، نوعی "هم اجراگر" شدن است.
اجرای بنی اعتماد، یک روند خطی و مسیر علی و معلولی را در پیش داشت و همانند فیلم ها و داستان های کلاسیک، در آخر مبتلا به نتیجه گیری و داوری شد. مخاطب در میانه اجرا، مجاز به مشارکت بود، اما در نهایت، اجازه ی برداشت شخصی و مورد نظر خودش را نداشت.
مخاطبین در فضای تاریک گالری، به داخل دعوت شده و به انتخاب خود نقطه ای از فضای اجرا را برای نشستن انتخاب  میکردنند. یک دیالوگ از دو بازیگر مطرح سینما شنیده می شد. در میانه راه، مکالمه قطع شد و مخاطبین داوطلبانه  به جایگاه مخصوص می آمدند و ادامه ی گفتمان عقیم را پیش می گرفتند. در پایان اجرا، ادامه ی گفتگوی اصلی پخش میشد ـاین بار به همراه تصویرـ و مخاطبین به تفاوت های بارز گفتمان خود و مکالمه ی اصلی واقف می شدند .
در آخر با بدرقه ی موسیقی پایانی و رمانتیک این "شبه فیلم"، فضای گالری را ترک می گفتند .
بنی اعنماد در حکم هنرمند پرفرمنس آرت، به طور کامل مختار و محق است که از هر مدیومی در اجرایش بهره ببرد و با به چالش کشیدن تمام ژانرهای هنری، اقدام به ارائه ی پرفرمنس آرت زنده نماید اما سوال این جاست که چرا این هنرمند، "فقط " از آکسیون ها و تجربیات گذشته و سینمایی اش بهره میبرد؟ مگر نه این است که همه ی مدیوم ها در این ژانر، حرفی برای گفتن دارند؟  آیا صرف تجربه و اشراف هنرمند به سینما، دلیلی  بر ارائه ی یک "اجرای سینمایی" خواهد بود؟ -مقوله هایی که  در اجرای باران کوثری،به طور برجسته ترقابل لمس بود ـ .
در میان جمعیت داوطلب شرکت در اجرا، برخی از عوامل این اجرا هم بودند و در پایان، همگی  یک به یک به دفتر گالری آمده و مشغول استراحت شدند.
پرفرمنس آرت در پی آن است که چنان  حسی در مخاطب بر انگیزد، که این احساس به مثابه یک کنش، او را به تحرک و شراکت در اجرا وادارد، نه آنکه  به دنبال ظاهر سازی، بازی نقش، تحریف ایدئولوژی های اجرا، و فریب ذهن مخاطب باشد. اگر یک اجرا، نافذ و احساس بر انگیز باشد، چه نیازی است که عوامل اجرا را در لباس مخاطبین غریبه به دیگران بنماییم؟ در هر صورت همان طور که سابق هم اشاره کردم، علاقه و جدیت هنرمندان تاتر و سینما، و بهره گیری از نقاط قوت و ضعف اجراهای گذشته ی ایشان، عامل اجراهای بسیار موفق در آینده خواهد بود.

محمد حسین ضرغام 
پاییز 1391

۱۳۹۱ آبان ۵, جمعه

یادداشتی کوتاه بر اجرای سمانه زندی نژاد، امین فخاری

مساله ای که "مصاحبه" اثر سمانه زندی نژاد با آن روبروست مساله جا دادن این اثر به عنوان اثری در مدیوم پرفورمنس آرت است.
از مولفه های بنیادین پرفورمنس آرت تمایز آن با اجرای تئاترال و حضور واقعیت به عنوان عنصر بنیادین پرفورمنس آرت است.   سوالی که مطرح است چگونگی تمایز دادن تئاتر از پرفورمنس آرت به واسطه عنصر "واقعیت" است.
در یک اثر پرفورمنس هر آنچه اجرا میشود نه به عنوان باز نمایش و بازسازی نمایشی اثر بلکه حضور یک واقعیت در فضا و زمان است. اگر در یک اجرا حضور فیزیکی اجرا کننده، کلام و بیان و عناصر صحنه حاضر باشند باز به صرف حضور واقعیت و نیت و خواست اجرای واقعیت این اجرا متمایز از اجرای تئاتر و در حوزه پرفورمنس آرت قرار میگیرد. به عنوان مثال در یک اثر اگر اجراکننده در فضایی صحنه گونه با نورپردازی  مشغول راه رفتن و بیان دیالوگی باشد آنچه آن را از حوزه تئاتر جدا کرده و به عنوان پرفورمنس وجود میبخشد نیت و عمل او در اجرای واقعیت است. راه رفتن او نه به عنوان نمایشی برای دیده شدن بلکه صرف فعل راه رفتن و دیالوگ او بیان کلمات به عنوان  فعل حرف زدن است.
در اجرای سمانه زندی نژاد آنچه ارائه میشود، جدای از تعامل ابتدایی با بازدید کننده به عنوان مصاحبه، نمایشی است که از عناصر مالتی مدیا برای رنگین کردن اثر بهره میبرد. آنچه "نمایش" داده میشود مصاحبه ای با عضوی از گروه اجراست که لحن و بوئی کاملا نمایشی و تئاترگونه دارد و فاقد عنصر واقعیت است. اثر مصاحبه ای از پیش تعیین شده است که حتی اگر با همین چهارچوب و فرم اما با  اجرایی واقعی به اجرا در می آمد حائز وجه تمایز دهنده آن با تئاتر میبود اما آنچه اجرا شد نمایشی خارج شده از صحنه متعارف تئاتر بود که جای خالی عنصر واقعیت در آن مشهود بود.

امین فخاری
پاییز ۹۱

۱۳۹۱ آبان ۴, پنجشنبه

عکس هایی از ادیپ شهریار، پروژه ویدئو آرت علیرضا امیرحاجبی و پرفورمنس مهدی صدر و ناز شادمان

ادیپ شهریار، پروژه ویدئو آرت علیرضا امیرحاجبی و پرفورمنس مهدی صدر و ناز شادمان
گشایش: جمعه ۵ آبانماه ۱۳۹۱ 
پروژه تا دوشنبه ۸ آبانماه ۱۳۹۱ از ساعت ۱۷ تا ۲۰ ادامه دارد.
شنبه ۶ آبانماه گالری ایست تعطیل است.




عکس ها از نادر یکرنگیان





عکس ها از مهیار صدر



عکس ها از لیلا خاتمی

۱۳۹۱ آبان ۲, سه‌شنبه

خبرنامه شماره ۳۰


پرفورمنس امروز:
"untitled 2"، علی معینی
سه شنبه ۲ آبانماه ۱۳۹۱
ساعات اجرا: ۱۷ و ۱۹

 ایده و اجرا: علی معینی
طراحی دیجیتال: نوید سلاجقه
مهندسی صوتی: پویا احصایی


دومین فستیوال "سی پرفورمنس، سی هنرمند، سی روز" امروز به پایان می رسد. وظیفه خود می دانیم از تک تک هنرمندان، مخاطبان و همراهان این دوره قدردانی نماییم. بی شک این فستیوال بدون همیاری شما عزیزان به سرانجام نمی رسید. 
در فستیوال دوم سعی نمودیم برخی کاستی ها را بکاهیم، بی گمان در این راه بی خطا نبوده ایم پس با نظرات خود به ما یاری رسانید.
به امید دیدار شما در پروژه های آینده گالری ایست 
مدیریت گالری ایست
ترانه خسروشاهی


بیوگرافی علی معینی:

متولد ۱۳۵۳،  شیراز 
تحصیل در دانشگاه سوره- بازیگری
Forum Danca- Choreographic Creation and Research on contemporary dance

Centre National De danse Contemporaine- Choreography and performance



لطفا توجه فرمایید:

پیش از شروع پرفورمنس ها موبایل خود را خاموش کنید.
عکاسی و فیلمبرداری از تمامی پرفورمنس ها بدون اجازه مسئولین گالری و هنرمندان ممنوع است.



رویدادهای وبلاگ:

الف:
رویکردی تحلیلی به اجرای شادی افشار، محمد حسین ضرغام
ب:
جستاری بر اجرای امیر راد، محمد حسین ضرغام
ج:
نقدی کوتاه بر اجرای ساسان پیروز، محمد حسین ضرغام
د:
نقدی بر پرفورمنس باران کوثری، محمد حسین ضرغام
ه:
عکس هایی از پرفورمنس سیزدهم، “کیج یا شوئنبرگ؟ مسئله این نیست، پرسش این است.”، مانی جعفرزاده

لطفا در روزهای آینده پیگیر رویدادهای وبلاگ باشید. عکس های تمامی پرفورمنس ها و نقد های بیشتری درباره این فستیوال به وبلاگ افزوده خواهد شد. 


برنامه آینده گالری:

ادیپ شهریار، پروژه ویدئو آرت علیرضا امیرحاجبی و پرفورمنس مهدی صدر و ناز شادمان
گشایش: جمعه ۵ آبانماه ۱۳۹۱- ساعت ۱۷ تا ۲۰ 
پروژه تا دوشنبه ۸ آبانماه ۱۳۹۱ ادامه دارد.
شنبه ۶ آبانماه گالری تعطیل است.


برای اطلاعات بیشتر به وبلاگ گالری ایست مراجعه کنید.
blog.tehraneastgallery.com

عکس هایی از پرفورمنس سی ام، "untitled 2"، علی معینی


"untitled 2"، علی معینی
سه شنبه ۲ آبانماه ۱۳۹۱
ساعات اجرا: ۱۷ و ۱۹












عکس ها از رسول اشتری

۱۳۹۱ آبان ۱, دوشنبه

خبرنامه شماره ۲۹


پرفورمنس امروز:
"گرترود"، کتایون فیض مرندی
دوشنبه اول آبانماه ۱۳۹۱
ساعات اجرا: ۱۷ و ۱۸ و۱۹


لطفا توجه فرمایید:

پیش از شروع پرفورمنس ها موبایل خود را خاموش کنید.
عکاسی و فیلمبرداری از تمامی پرفورمنس ها بدون اجازه مسئولین گالری و هنرمندان ممنوع است.


بیوگرافی کتایون فیض مرندی:

متولد ۱۳۴۵
کارشناسی ارشد کارگردانی تئاتر
عضو هیات علمی دانشگاه هنر
کارگردانی ۷ تئاتر
طراحی صحنه ۳۵ تئاتر و فیلم
بازی در ۵ فیلم و تئاتر

پرفورمنس آرت: 
"پرتره"، گالری ایست، ۱۳۹۰

رویدادهای وبلاگ:

الف:
رویکردی تحلیلی به اجرای شادی افشار، محمد حسین ضرغام
ب:
جستاری بر اجرای امیر راد، محمد حسین ضرغام
ج:
نقدی کوتاه بر اجرای ساسان پیروز، محمد حسین ضرغام
د:
نقدی بر پرفورمنس باران کوثری، محمد حسین ضرغام
ه:
عکس هایی از پرفورمنس دوازدهم، "یک قطره خون"، ترانه خسروشاهی


گالری ایست در طول فستیوال، روزهای شنبه و چهارشنبه تعطیل است.

اجرای روز سه شنبه:

"untitled 2"، علی معینی
سه شنبه ۲ آبانماه ۱۳۹۱
ساعات اجرا: ۱۷ و ۱۹


برای اطلاعات بیشتر به وبلاگ گالری ایست مراجعه کنید.
blog.tehraneastgallery.com

عکس هایی از پرفورمنس بیست و نهم، "گرترود"، کتایون فیض مرندی


"گرترود"، کتایون فیض مرندی
دوشنبه اول آبانماه ۱۳۹۱
ساعات اجرا: ۱۷ و ۱۸ و۱۹










عکس ها از رسول اشتری